Isam
Noghrei
؛{همخوان: جی‌دال}؛
ابرا میگیرن ماهو آروم
پر زخمه تنم شستم راهو با خون
آفتاب و ساحل موجا مال تو من
میمونم عاشق باد و بارون باد و بارون
من میمونم عاشق باد و بارون باد و بارون
من میمونم عاشق باد و بارون

؛{قسمت اول: جی‌دال}؛
قایق من یادمه بدون پارو بود
دنیامم سیاه و تیره مثل شعرای شاملو بود
پروانه ها میسوختن و برنده همیشه زالو بود
بدا سر بودن اونی که خوب بود آلو بود رو زانو بود
معرفت، آدم فروشو صدر جدول
اينا شعر میشد خط به خط
تا برسم یه روز اَ کف به سقف من
میخوام هی یادم بره
ولی میاد بیشتر یادم
تنهاییو درک کردم
وقتی بود هیجده سالم
رسیدم بیست و رفتم پیش بابا
ولی بابا حرف میزد اَ پشت میله ها باهام
فهمیدم تنها باید دنیا رو حریف بشم
فهمیدم واس اسکناسا باس دستام باید کثیف بشن

؛{همخوان: جی‌دال و مهتا}؛
ابرا میگیرن ماهو آروم
پر زخمه تنم شستم راهو با خون
آفتاب و ساحل موجا مال تو من
میمونم عاشق باد و بارون باد و بارون
من میمونم عاشق باد و بارون باد و بارون
من میمونم عاشق باد و بارون
؛{پل: جی‌دال و مهتا}؛
سرم سبزه و سرخه این خونم
نمیگیرنم انگار یه نقطه ی کورم
بالا رسیدم رو قله میمونم
وقتی این شعرو نوشتم ابرا نقره ای بودن

؛{قسمت دوم: جی‌دال}؛
رسیدم بیست و دو
اَ غربت خسته بودم
روزامم تکراری
یا خمار یا نشعه بودم
با سقوط فاصله ای نبود لب دره بودم
پ بستم بار سفرو برگشتم من به خونه‌م
دیدم تو خونه ی ما آدم خوبا تهش میمیرن
ملت از افسردگی هر روز دارن جشن میگیرن
دیدم که اعتبارو به پول و وجه میبینن
معمارا خشت اولو هنوزم کج میچینن
دیدم که خونه ی پدری دیگه جای من نی
دیدم که قضاوتا هیچکدوم جای حق نی
دیدم که میگن باید دو رو باشم ولی
ریاکاری هنو کار من نی، نه کار من نی
ریاکاری هنو کار من نی نه کار من نی
ریا کاری هنو

؛{همخوان: مهتا}؛
ابرا میگیرن ماهو آروم
پر زخمه تنم شستم راهو با خون
آفتاب و ساحل موجا مال تو من
میمونم عاشق باد و بارون باد و بارون
من میمونم عاشق باد و بارون باد و بارون
من میمونم عاشق باد و بارون
؛{قسمت سوم: جی‌دال}؛
حالا که تو هر مجلس
حرف ریسک و جنگه
آدما از سرعت پیشرفتشون گیج و منگن
مثال جوی آب و گذر عمر
یک چهارم قرن و دیدم بیست و پنجم
این شعرو مینویسم برسه هر کی به گوشش
مطمئن باشم که دیگه تاثیرش روشه
من اون مسافرم که یه آرزو داره
پایدار بمونه وطن و هر چی که توشه
پا میشم میسازمش
تو ساختن نفرتی نیس
به غیر از بهترین
تو ذهنم صفتی نیس
مسیرو تنها میرم
توش اصلاً سبقتی نیست
فکر اون گنج درونم که بهش دقتی نیست