{مقدمه}
صفر بیست و یک
{قسمت یک}
وقتی که چراغ ساختمونا خاموش شد
تو تنش یه سویشرت نایک کلاه داره بلکدار کرد و
رفت پشتبومو یکم داد زد تو رعد برق و
راه رفت رو سطح شهر
ناامید بدون پول، تو اوج معروفیت
سفارش میده یه دونه سوپ
توی رستورانی که بوی گند محدودیته توش
گذشتهی پُر اندوه من، بدون دندون ببر
دردها بیشتر از دردهای مادرم
مثل همه مسافر پرتگاه آهنم
سالهاست که رو دریا شناورم
با کشتی نوح رفتم و تو دریا انداختنم
{همخوان}
همیشه قطبنمای من خراب بود
نقاشیهای زندگیم پشت هم سراب توش
همیشه تو گوش اونا سیلی زدم
که فک کردن یه دلیل رشد من مواد بود
{پل}
فهمیدم مشت محکمو زندگی میزنه
اینو بدونی میوفتی روی دور سرعت
بدون گرگ مفبر، جات رو نوک قلهس
رسیدی نقطه قدرت به قوی و قرص و مستقل
{همخوان}
همیشه قطبنمای من خراب بود
نقاشیهای زندگیم پشت هم سراب توش
همیشه تو گوش اونا سیلی زدم
که فک کردن یه دلیل رشد من مواد بود
همیشه قطبنمای من خراب بود
نقاشیهای زندگیم پشت هم سراب توش
همیشه تو گوش اونا سیلی زدم
که فک کردن یه دلیل رشد من مواد بود
{قسمت دو}
دستاشو میمالید به همو هااا میکرد
تنها تو خیابونا میدويید و راه میرفت
نکوتینها کام میدن؛ وقتی
مردم اعصابشو مث هیروشیما گاییدن
وقت تابیدنه مینا، تی علامت میده هر ثانیهش
روی لثههام جای دندونای ببر خاریدن
ازم کل مأمورای شهر عاصین
آدمایی مثِ ما که جوونای جاویدن
بزن بیرون، پایین شهرو ولش کن
این تصویر زشت تو آینه رو بهش کن
لهش کن، اونکه مونده زیر پاهات
بذار تجزیه بشه بده کود به ریشههات
روزی هزار بار بگرد دنبال کلید شانس
نگاه کن به رانندهی پشت شیشه مات
تا روزی که گورکن رو سرت بریزه خاک
برا باد و بارون بکن شریک آب
{همخوان}
همیشه قطبنمای من خراب بود
نقاشیهای زندگیم پشت هم سراب توش
همیشه تو گوش اونا سیلی زدم
که فک کردن یه دلیل رشد من مواد بود
همیشه قطبنمای من خراب بود
نقاشیهای زندگیم پشت هم سراب توش
همیشه تو گوش اونا سیلی زدم
که فک کردن یه دلیل رشد من مواد بود
{قسمت سه}
یه حس میگه بیت و راه ببر
بشو پیشرو داد بزن
میکروفونو چاک بِدمو
فاک بدم به هرچی است تو حافظهمو
بعد باخت باشی فکر راند بعد
بکنم انقلاب تو رپ
که سیخ بشه تَن مُرده زندهها تو قبر
ارتفاع رو ابر، تو کارم امپراتورم
تو ذهن داغونم سرزمین زشت جادوگر
با کلی اشتباه تو جنگ و کلی انتقاد تو قلب
اگه بهت بگم الان پشتتم
میدویی یا وامیسی؟
میخوری یا پا میشی؟
بکنم یا پا میدی؟
یا که نقره داغ میشی و استعفا میدی
تو قصهها میری به پله راهی نیست
{همخوان}
همیشه قطبنمای من خراب بود
نقاشیهای زندگیم پشت هم سراب توش
همیشه تو گوش اونا سیلی زدم
که فک کردن یه دلیل رشد من مواد بود
همیشه قطبنمای من خراب بود
نقاشیهای زندگیم پشت هم سراب توش
همیشه تو گوش اونا سیلی زدم
که فک کردن یه دلیل رشد من مواد بود
همیشه قطبنمای من خراب بود
نقاشیهای زندگیم پشت هم سراب توش
همیشه تو گوش اونا سیلی زدم
که فک کردن یه دلیل رشد من مواد بود