سر بجنبان که ولی
سر بجنبان که ولی
این آهنگ مثل گلستانِ ابراهیم
فرستاده به نادیده فرکانس ها بلاک میشه
حظورِ من همینجاست وسط جهنمت
آب بخور شفا بگیر معبد من هفت درِ
معدن من از دمِ من گرم تره
مکتب من رفتن از این دم من بم تره
بعد از این همه ترس بی معرفت تو دفترت
بلند کن بیتُ رو لبِ پیشرو
حقیقت تلخ تیغ زدش تو مطلبت
برای این کافیه که فقط ازت رد بشم
پس تا وقتی برنگشتم با مترسکم حرف نزن
باید باهام راه بیای با هر قدم صد قدم
نه تو بسترم اسلحه ست
نه رو دفترم منگنست
نه سربازام تو خندقن
نه سردارام تو جنگ بعدی معطلن
نه کمپلکس جنسی تو کودکیت
میشه توی بند بعدی برطرف پیشرو
گاهی تزریق میشه زَهره صوفی از علف
فقط میخوام دود کنم عوده ناف آهو
گرما رو حس بکنی روی ساق زانوت
دریا رو فوت بکنی روی بالِ طاووس
با هم دیگه سُر بخوریم روی آج چاقو
خونی رو بدنت نیس ، یک دو سه
بیا بیرون از خلأ برمودای تابوت
بیا بیرون از اون گوانتانامای ذهنیت
عینیت بده به حس لامسه ی ارثیت
سر بجنبان که ولی
جز که به سر هیچ مگو
مطرب من هیچ نبود
معجزه درویش نبود
جامعه ی در خیک هنوز
حوضه ی ترحیم نبود
رد ترک های تنم
موجب تعمیر نبود
باید تو کویر کنی عبادت
دستامون روی ستاره ی عدالت
تو گوشمون زمزمه ی الهه ی شرارت
واقعیت اشاره به حماقت
تنفر رذالت از صداقت ندامت
اگه داری بده بره بخاطر شرافت
مثل شکوه تلخه پلاش رضا هدایت
کاف قاف لام میم نون و واو و بافتم
شکافش و شکافتم نون داغ و گاز زد
حرفای من چکیده ی منابع دنیاس
واسه همینه عطر مورد علاقه گرگاس
توی شفا تا آخرین دقایق سهراب
شاید تو شمشیر خونی تو غلافه استاد
به نام شب روز ، زرد تو سینه اهرود
به نام سرزمین موعوده ممنوع
به نام نوروز و پیر مرد برف پوش
به نام اون رعد
که شیر و ببر و سیزده رو ترسوند
سر بجنبان که ولی
جز که به سر هیچ مگو
مطرب من هیچ نبود
معجزه درویش نبود
جامعه ی در خیک هنوز
حوضه ی ترحیم نبود
رد ترک های تنم
موجب تعمیر نبود