؛[مقدمه: پیشرو]؛
با قدم هایی سفید
سال ها پیش تو مدرسه
آقا معلم از راه میرسید
بچه ها به درسا میرسید
به نتیجه بعد سرما میرسید
حالا ما شدیم چند آینه پیر
دنیا به تو میگه چند داری به جیب
می مونی تو بازی اگه حرف داری بگی
وجود خدا رو در بازی ببین
؛[همخوان: کاوه]؛
دنیا رو گشتیم با خدا
عشق زمینی رسید تا کجا
باد خنک در بالکن باز
روح گرمو داریم پس حال کن باز
؛[قسمت اول: پیشرو]؛
ما میجنگیم با زندگی و بی رحمیش
اگه نگا کنی رو کلمه بیاری
منو رو به روی خودت و
میبینی و میفهمی
داریم جلو میریم بیش از پیش
همه میشن پیر
وقتی که خودمون تو قلب این گنجیم
هیچی نیست
تو هم داری غم بی دردی
انسان ماورای همه
بعد خداوند
ما زنده برای این هستیم
؛[همخوان: کاوه]؛
دنیا رو گشتیم با خدا
عشق زمینی رسید تا کجا
باد خنک در بالکن باز
روح گرمو داریم پس حال کن باز
؛[قسمت دوم: پیشرو]؛
(رقبا براشون دعا کن)
رقبا، هر کاری میکنم به هدفت نرسی
خدا به تو منو داده داری هر دفعه غم چی ؟
تو یه ناخدایی داری
یه کشتی با بادبانش
با خدایی داری
یه عشقی تا پایانش
با آرامش ما ها نمیشیم منتظر پاداشش
با روح جاودانه
هر روز داری مشغول کار تو کارگاهش
حتی اونی که پیرهنش
میده بوی گاو دائم
؛[همخوان: کاوه]؛
دنیا رو گشتیم با خدا
عشق زمینی رسید تا کجا
باد خنک در بالکن باز
روح گرمو داریم پس حال کن باز
؛[پل: کاوه]؛
سعی کن توی این راه نبازی
بیا با هم دیگه بال دراری
تو بدترین آدمایی
اگه با خدا نباشی
وقتی که بال در آوردی پرواز کن
از بالا بالا ها ببین دریا رو
کوهستان و برفو
باد و کولاک و رد کن
کوله بارو جمع کن
رد کن طوفان و رعد و
رعد و رعدو ...
رعد و