Reza Pishro
Bavar
[ همخوان : آوا ] :

من خواب بودم که
انگار تو خونه بوی تو اومد
باز کردم پنچره رو داشت بارون میومد
باور نمیکنم
نبودنت کنارمو کنار بوی خوب عود
یه ماهه خونه صوت و کور

[ ورس : پیشرو ] :

انگار امشب فرشته ها کنار منن
که دوست دارن تورو تو بارون صدا بزنم
وقتی پنجره رو باز میکنم
دستای ناز تو میزاری روی شونه هام
اما این یه توهم که وقتی من میفهممش
اشک جاری میشه روی گونه هام
روبروی باد هـی
بخاطرت هرچی که داشتم و دادم دونه دونه باختم و عیبی نداره
وقتی تو دستاتو گذاشتی روی شونه هام
قل دادی تنهام نزاری رو به نور ماه
انگار عیسی مسیح تعمیدم دادش
نفهمیدی دوست دارم عمیقا با عشق
اومدم تو آخرین طبقه ی برج
اومد تو ذهنم رفتارای زننده ی تو
میزدم عربده
یه کلت تو دستام بود و باز میدادم فحش به روزگار
که فردامونو کشت
تو منو ول کردی وسط دنیای دیروزم یه روز جدید میاد و
من تو دیروزم میسوزم من میدونم میپوسم
تو این شب لاجوردی
پس باید انگشتم و بکنم به ماشه نزدیک
ما با مرگ قرار بود بکنیم همو ترک
حالا من دارم میرم و تو میمونی تک
چرا عشق تو نمیزاره که ماشه رو بکشم
چرا کنار من نیستی مث قبل
[ همخوان : آوا ] :

من خواب بودم که
انگار تو خونه بوی تو اومد
باز کردم پنچره رو داشت بارون میومد
باور نمیکنم
نبودنت کنارم و کنار بوی خوب عود
یه ماهه خونه صوت و کور