Reza Pishro
Kalafegi 2
[اینترو]
یو یو یو
ولوم

[ورس یک]
وقتشه که پاشم از این خواب
فکر نکن جا مونده ورق و کاغذم ایران
یادم رفته کدوم محل خونه مادرم ایناست
و تو کدوم خرابه ها میگفتیم با هم از ایمان
توو تخت ترکی نبود میچسبیدیم به سقف
توو جمع جنگی نبود میخندیدیم به هم
بی درد باید رد بشیم بازم از این راه
باور نمیکنی به هم خورده حالم از این حال
از همین مسیر اولین و آخرین بار
اینکه روحای پلیدو بیرون میکشم باز اینجان
آرزوهامو صرف نمیشم با ریال
نهنگای غم حالا توو تله ی ماهیان
اما توو قلب اخراجی ها تپش نامیراست
با اینکه اصلاً نفهمیدین ارزش ماها چیاست
گیرمون انداختن توو قلعه ی واتیکان
میگن با مترسکامون حرف بزنین تا بیایم
همین الآن از اینجا میرفتم اگه راهی داشت
پَر میزدم به سمت خدا اگه اتاقی داشت
توو جهانی که توو هر ایستگاه یه گناهی ساخت
همش از خودم میپرسم دارم به کجا میام
[کورس]
کلافم، ولی حوصلتو ندارم
اصلاٌ نمیتونم از این دوره سر درارم
وقتی پیشرو پا میکروفونه برقرارم
وقتی حرفی نمیره توو مخت حرفی ندارم
کلافم، حتی یه محله ندارم
اونقد باریک شده میخوام عقربه رو درارم
چرا نیفتاده هنو نفسم از حرارت
با اینکه میدونم آخرش صدمه ست و شهادت

[ورس دو]
بغل و روبروی تو چرا
وقتی خود ما دنباله روی بُت خود ماست
ک* ده خوارا خون میریزن به نام مومنا
خوب نگاه کن ببین چه شعاری توو مشت ماست
ایرانو گذاشتیم برای مزایده پرشتاب
پُر ستاره شدیم ولی تو دنیای مردگان
توو حصاریم و تازه رفتیم توو سال دو هزار
عددای رند رو ساعتتون کد ماست
تکنولوژی کرده دست دولتا رو رو
هنوزم میخوان بردگی بکشن قدرتا با زور
پول فقیرا توو بمب و عکس شهدا هم روش
عمرمونو گذاشتیم و نشد معما تموم
باید هالووین بزاریم سر علما کدو
یا واسه درس عبرت بکنیم نونوا رو توو تنور
یا واسه بقای شما کنیم پولامونو حروم
حالا سرامون توو * چوپانمون شرور
طول کشید تا حک کنم دایره هامو
خیلی بی قاعده برسم به قاعده کارو
با وجود دیگری پُر کنم جای رضا رو
سایه به سایه بودم کشیدم خایه کارو
به هم ریختم معادله ای که واحد ما شد
داری جفت میاری چون که پیشرو داده بهت تاسو
وقتی قفل شدی بهت گفتیم باطله پاشو
وقتی ما شدیم با هم میشه وارد راه شد
بارها صورت تو رو دیدم تووی چهل
نمیشه به آدما گفت چی دیدم تو مهت
مهر تو واسم اینه کلیدم تو دله
آتیش بهم گلستان و میمیرم توو بهشت
جوری میرم توو دلش که * تووی زره
نمیزارم پیرهن خون گوسفندو بدن بهم
خورشیدو بخوام صبر میکنم تا یکشنبه شه
طول میکشه خیلی چیزا رو بگم بهت مرد
[کورس]
کلافم، ولی حوصلتو ندارم
اصلاٌ نمیتونم از این دوره سر درارم
وقتی پیشرو پا میکروفونه برقرارم
وقتی حرفی نمیره توو مخت حرفی ندارم
کلافم، حتی یه محله ندارم
اونقد باریک شده میخوام عقربه رو درارم
چرا نیفتاده هنو نفسم از حرارت
با اینکه میدونم آخرش صدمه ست و شهادت

[ورس سه]
نگفته نمونده زیاد
هممون خوب میدونیم چی توو درون ایناست
گاو گرد و خاک کرد و امون نمیداد به عشق
هرجا رنگ خون دیده حمله کرده به دلش
واسه قهرمان تله میزارن سرِ اورست
زمان بالا پایین میشه با حرکت فلشت
رو به بالا باش بدون معرفتا کدره
و کسی وقت نداره به ته جهان زشت برسه
صد سال هرچی ببینی علایمشه
چه فرقی هست بین اینا و فراعنِ مصر
حق بده به هر کی هر دیقه کلافه بشه
من عاشقم و اینو رو قلبم با طلا نوشته
هرکی شمشیر به روم کشیده بلا گرفته
وقتی تو دلم ناامیدم هوا گرفته
زمان سحره، ولی شعرام خلاف وِردته
با این زندگی کردم توو بهار زنده
نوک دماغت کمانه بده کمال به ذهنت
شاید با یه لیوان آب و یه شراب قرمز
قرار نی کلافگی سه بدم بیرون
اون بیرون گوه کاریامو کنم و هی برم ایرون
این بازی رو * کردیم ماها دیروز پریروز
و با هم دیگه طرفیم فک نکنی عین منی توش