Donya
Badi Baram
عادت كردم من
به اين روزاى سرد
به اين چشماى تَر
كه ميباره يه بند

ماله هم بوديم
تو پايه ام بودى
ديگه نيستى تو
منم شبا پى دست تو ميگردم
بگو كجاست الان تو دستِ كيه
منم توى اتاق ، تنهام شبا
اخه بدى برام تو

خوبى نبود توى رسم تو
خيلى شاكى ام از دست تو
نبودم سهم تو، پس ميگيرم ازت قلبم رو

خوبى نبود توى رسم تو
خيلى شاكى ام از دست تو
نبودم سهم تو، پس ميگيرم ازت قلبم رو
من...
باور كردم من، همه دروغ هاتو
تو گفتى به من كسى نميگيره جامو

ولى پُر كردى جاى من رو الان
ازم رد ميشى بدون سلام
وانمود ميكنيم اصلا نديديم همو
اون بَدليه نميگيره جاى منو
تازه ميفهمم، عشقمون بوده سراب
همش كارم اينه، توى اتاق تنها شبا

اخه بدى برام

خوبى نبود توى رسم تو
خيلى شاكى ام از دست تو
نبودم سهم تو، پس ميگيرم ازت قلبم رو
من...

خوبى نبود توى رسم تو
خيلى شاكى ام از دست تو
نبودم سهم تو، پس ميگيرم ازت قلبم رو
من..