Ali Sorena
Shabe Sarde Kalanshahr
[متن آهنگ «شب سرد کلانشهر» از علی سورنا]


[قسمت ۱]
تو شب سرد کلانشهر
برف انبوه بسته بود ارتباط و راه رو
ماشین‌ها سخت میدیدن جاده‌ها رو
پیاده‌ها گم کرده بودن خط عابرا رو
تو شب سرد کلانشهر
یه سیل متراکم جمع در حال حرکت
تو مسیرای همیشگی و دختری با رزهای سرخ وحشی
رسید به مقصد
مقصد ایستگاه سرد انتظار بود
و دختر مدام به ساعتش نگاه می‌کرد
زمان گذشت تا سوز باد رزهای وحشی رو‌ رام کرد
تو شب سرد کلانشهر بود
تو دست سخت زمان غرق شد
آتیش درون رو سرد کرد و‌ سرد کرد
دسته گل رو‌ پرت کرد و‌ برگشت

[هم‌خوان]
اما دوباره میرقصن
اونا که دوباره رو دوباره میفهمن
می‌سازیم‌ صورت نو بهتر از قبل
نگران نباش و‌ بگذر از درد
این که نسازیم چیزی نمیشه
با اینکه وقتی هم میسازیم می‌ریزه دیگه
حل شو با تمومت تو وجود از الان
همیشه طلوع از ماست
همیشه غروب از جهان
زندگی پر از راه و دام‌های عظیمه
پر از بیداری‌های تلخ و خواب‌های غریب
و این زیباترین شکسته
پر از ناکامی پشت این کام های عمیق
اما حق گرفتنیه نه دادنی
اما حق گرفتنیه نه دادنی
تو رویش دوباره رزهای سرخی
روبه روی سوز بادهای شدید ..!
[قسمت ۲]
از میون این ورود بی‌مناسبت
از میون رنج‌ و‌ درد ببین چی مبارزست
آخرین زخم‌ تو گوش سرد ما می‌گفت
که زندگی یه شاهکار بی‌مقایسست
ما دردامونو مشترک شدیم زمان به ما
داد امکان اشتراک درد رو‌ واسه رقص
وقت تصمیم و وقت راه سخت
آزادی یه شاهکار بی‌مقایسست
ما رشد کردیم تو خشک سالی‌هامون
شدیم لوح تاریخ با مداد جغرافیامون
سخت گذشت بر ما
بی‌رخت گذشت سرما
اما همیشه واسه گُل کاری جا بود
خطر شکست نظم پرواز پرنده بود
وقتی بعد هر سقوط آواز مرگ رو می‌سرود
وقتی پرواز پر از بیم و حادثه است
این کوچ مرگی شاهکاری بی‌مقایسست
من مرگ‌های زیادی دیدم توی زندگیم
و فهمیدم بی‌پایان هیچ آغازی زنده نیست
این واقعیت شاهکاریه
من روح مرگ رو دیدم تو بدن زندگی
مرگ که تنهاترین برنده بود
پشت تموم لبخندها به خنده موند‌
مثل صورتت تنها گل زندگیت
که جای زخم یکی از گلبرگ‌هاشو کنده بود
تو باید زرد بشی بریزی
تا که سبز بشی بچینی
باید سبز بشی بچینی
تا که زرد بشی بریزی
نگران نباش و بگذر از درد
که کل زندگی همین مسیر یک‌طرفست
[قسمت ۳]
ما رو حفره‌هامون میکشن به حرکت هنوز
هدف‌هایی گم شده که هیچ وقت اصلا نبود
هیچ کس از پشت کوه‌ها خبری نداره
شاید اتفاقی پشت کوه‌ها اصلا نبود
خلأ ما به خلأ هم دیگه وصله
پذیرش این خلأها آغاز رقصه
باید بسازی تا خراب شه از صفر
من فکر می‌کنم زندگی تصادف محضه
با لحظه به لحظه زمان که بی‌رحمه
عدل و آزادی ماهی گریزن
اما باید صید پوچی رو‌ بفهمه دستت
بگذر از خلأ تا آغاز شه رقصت
مست شو‌ خودت رو از ترس پس بگیر
نفس شو دوباره محو رقص شو
ببین رقص شو حقت رو‌ خشم کن بگیر
دست شو
گسست شو
کشف کن
بمیر