Ali Sorena
Hala Vaghte Khab Nist
[متن آهنگ «حالا وقت خواب نیست» از سورنا]

[قسمت ۱]
مش کریم، من اومدم
از همین الان شروع کن
دلم پره
واسم بگو مثل دفعه قبل که کلی حرف زدی برام
بگو از قدیم‌ترها
یه منم یه تو، هیچ‌کی نیست اصلا این ورها
برام از زندگی بگو
از حرف‌هایی بگو که میشه دل بدی بهشون
از بوی خاک خیس زیر نور ماه
که هیچی جاشون رو نمی‌گیره واسه‌ی سورنا رفیق
از لالایی بگو، صدای بابایی بگو
از باقالی‌فروش خسته با گاری بگو
از بازی‌های رویایی آتاری بگو
از قره‌قوروت‌های شور بازاری بگو
از دایی‌ها که کوچیک‌ها رو کول می‌کنن
از اون شیشه‌هایی که با توپ خورد می‌شدن
از جوجه رنگی، دوچرخه زنگی
دست کثیف بعد رد خط زنجیر
از سمباد با اون شلوار بگی
از لوک خوش‌شانس و اون حرف‌های رپی
از اون گوریل که با آدم‌ها تو رگی بود
از اون پلنگی که نمی‌کشت و صورتی بود
[هم‌خوان]
پیرمرد چی شده؟ چرا تو داغونی؟
پیرمرد داد بزن، چرا انقدر آرومی؟
بوته‌های باغچه‌ها همه خشک شدن، چی شده؟
بگو هنوز زنده‌ای و منتظر بارونی

[قسمت ۲]
نگفتی چشام قراره نم بگیره
نگفتی دلم قراره غم بگیره
قراره لباس تنم، خونم پاشیده شه روش
نگفتی آرزوها قراره شاشیده شه توش
بعد درس خرداد شاد کردی قلبم رو با تیر ماه
اما نگفتی می‌خوان بزنن قلبم رو با تیر
ما کلی خودمون رو توی شخصیت‌ها جا زدیم
گفتی تو چوپان دروغگو، حکم گله رو داریم
نگفتی، نگفتی، ای کاش می‌گفتی
اما ما نفهمیدیم، تو داشتی انگار می‌گفتی
نگاهت آروم بود، ته چشات حرفی بود
ما نفهمیدیم، تو داشتی انگار می‌گفتی
سوال می‌کردم، گفتی کتک می‌خوای حتما
زمین خوردم، کمک خواستم، گفتی کمک میاد بعدا
تفنگ بازی کردم، تو هیچی بهم نگفتی
نگفتی قراره روزی تفنگ بیاد سمتم
بهم جرأت دادی، تو دادی بال به من از قصد
گفتی مخت تو سرت و کار بزن حتما
حرف زدن یادم دادی، خاک پاتم مش کریم
نگفتی قراره روزی لال بشم از ترس
پاشو، چرا خوابی؟ بزن قدم توی ایوون
مش کریم من دیدم کلی جسد توی میدون
گفتی یه دنیا سلول تو بدن هر آدمه
اما من دیدم یه دنیا بدن توی سلول
حس می‌کنم تنهام، دیگه با ما رد پات نیست
مش کریم بلند شو، حالا وقت خواب نیست
[هم‌خوان]
پیرمرد چی شده؟ چرا تو داغونی؟
پیرمرد داد بزن، چرا انقدر آرومی؟
بوته‌های باغچه‌ها همه خشک شدن، چی شده؟
بگو هنوز زنده‌ای و منتظر بارونی