Ali Sorena
Zendegi HipHopi
[متن آهنگ «زندگی هیپهاپی» از علی سورنا]
[مقدمه]
ما کلی زجر کشیدیم
کلی سختی
میدونم
اما همین سختیا بودن
که الان میتونیم بگیم مَردیم
این خیلی خوبه
ما هیپ هاپیا هممون شکل همیم
واسه ما میکروفون یه دنیا عشقه
میدونی پسر
اما این روزگار گَنده
ما باهاش میجنگیم
اونقدی که تا شکستش بدیم
[قسمت اول]
چه روزگار سردی، لحظات گند و غمگین
پشت هم به صف شدن و حاضرن با شمشیر
این قلب من رو جر بدن، اما ترس تو من نیست
من هشت سالم بود، آخرین بار ترسیدم از لنگیِ
لاستیک دوچرخم، چون ندادم ترجیح
پشت چرخ بدی باشم، اما باختم مشتی
چه میشه کرد، حرفی نمیشه زد
وقتی باشه هر چی کشکی، باشه هر کی هر کی
درویش قسم به تار موت، قسم به آبروت
قسم به روزهایی که پر از فقر و ساده بود
قسم به کشکول و تبر زینت لای پوست
قسم به عصای درمونده گدای کور
تو مرامم این نبود شاد باشم دوست غمگین
این نبود
با این که اندازه کافی زندگیم شیرین نبود
خنجرم تو جیب نبود
نامردی رو خوب دیدم
امام تو وجود خستم نیس هنوز
ترس از تو
ترس از هر گنده لات شاخی نیس عمو
من تو کثافت جنگم
ترس درگیری نمومد تو قلبم
قسم به تو درویش
که هیشکی اهل شر نی وقتی سگ شم
حتی اگه بالا بودم زور روی زیریم نبود
اونقدی که مشت خوردم خون توی بینیم نموند
قسم به تو درویش که اهل دردسر نیستم
اما دست تقدیر آرزومو نشنید و پام تو جاده لغزید
پس حق داری که بزنی تو چشای من زل
اما محاله که بشم توی راه شب گم
این خیابونا یه عمر جفت من و کفشمن
من از برم شاهراهها و کوچههای تنگ رو
[همخوان]
زندگی هیپ هاپی
بدون حد و مرز
بدون ترس
انتهای رنگ شب
زندگی هیپ هاپی
زندگی چندتا مرد
تو عمق درد
اما سربلند بازهم
[قسمت دوم]
همه دور وریام میگفتن نرم سراغ شب
نرم تو راه خلاف، نشم مچاله تر
نشستن گفتن از هر زیر و بم تو زندگی
اما خودم پرم
بگین من از کجا بگم هان
از شب به شب بیدار
نخ به نخ سیگار
لب به لب لیوان
الکل سر به سر میذاشت با من
خط کج زیاد تو راه راست من میکاشت
اما خواستم در بیام
از نگاه به سختیا
از بیست و یک سال حسرت
بیست و یک سال دردم
تلخی های شهرم
بیست و یک سال جنگم
درد پشت و خنجر
زخم مشت تو فکم
سه کارد رو دستم
استرس تو مغزم
از مرگ باورام
تنگ شدن جا برام
قتل خواهرام برادرام
نفرینای شاهرگام
تو هر غروبی با اذان
یه درد بد تو سینه
یه درد لاعلاج
از نیازی که یه ادم آس و پاس به خون داشت
من سرباز قماری بودم که آس و شاه نشون داشت
بی بی ام تو این قمار
داشت حکم مادرم
و هیپ هاپ لعنتی
شد زندگی و باورم
[همخوان]
زندگی هیپ هاپی
بدون حد و مرز
بدون ترس
انتهای رنگ شب
زندگی هیپ هاپی
زندگی چندتا مرد
تو عمق درد
اما سربلند بازهم
[قسمت سوم]
همه بازیکنها به صف شین که شروع شده بازی
محاله، محاله حالا خالی بشه باطری
حالا که به گوش تو هم صابون من ماسید
باهاش حال کردی، من داغونتم داشی
بیست و هفت فروردین شصت و نُه یه جایی
افتاد اتفاقی، یه اتفاق خاصی
مامان من زایید یه گوله آتیش
آتیشی که از اولش رو قانونها شاشید
برگرفته از کتاب قاتلهای جانی
فهمید که خیابونها جای بچهها نیست
اما باز دید بچهها که پر میکنن لاتی
این به بعد چه خونهایی که رو زمینها پاشید
این به بعد چه پولهایی که تو قمارها خوابید
این بعد میفهمی که باید حق رو چاپید
باید پول رو پس گرفت، هر چند که باشه ناچیز
پسر چه حالی داره زندگی هیپهاپی
[همخوان]
زندگی هیپ هاپی
بدون حد و مرز
بدون ترس
انتهای رنگ شب
زندگی هیپ هاپی
زندگی چندتا مرد
تو عمق درد
اما سربلند بازهم