Ali Sorena
Tavalod
[قسمت اول]
به بوی آخرین آجرم وفادارم
من بچه‌ی آوارم
نادیده بگیر از من، من کوچه‌هام کوچیکه
اما اندازه‌ی دستای دنیا واست جا دارم
عمرم تولد تلخ‌ترین آمیزش
گهوارم هم‌خوابگی ستون و ریزش
گرم بود بازار مصالح‌فروشا
می‌دادن آزارم، بیزار از بازارم
من بچه‌ی آوارم
بو کن تو آثارم؛
از تو ملات نیمه‌جونم
تو رو فقط همراه دارم
با تو بی حدم، یه رود نا قابلم
که نیست حتی سدی مقابلم

[همخوان]
با دلم وایستادم صاف تو رویِ تلم
من مویِ ولِ تو باد و باد تو مویِ ولم

[قسمت دوم]
رفتنو نمی‌پام من غمو نمی‌خوام
سوزن دوختن یقه‌مو نمی‌خوام
حق من چیزی جز نفس‌های تو نیست
اگر جز اینه حقمو نمی‌خوام
با دلم وایستادم صاف تو روی تلم
موی ول تو باد و باد تو موی ولم
اندازه خواستنم کشیدم دستاتو
قد نرفتنام کشیدم پاهاتو
قد قله‌ی غرورم دیدم اشکاتو
قد سوزنم کشیدم لب‌هاتو
[همخوان]
با دلم وایستادم صاف تو رویِ تلم
مویِ ولِ تو باد و باد تو مویِ ولم

[قسمت پایانی]
دخترم تو آخرین ناجیِ پاکیِ منی
با تو مثل قطره آب تو رود گلم