[قسمت اول]
تو نه زبونی، نه غمِ من به نونی
نه ارزونی، نه حتی خفهخونی
یه بدکاره مثل تنت که
دهنپارهتر از جدول لجنی
تو شهری از عطش میخورم ازت
نه چون که آب ندارم، نه
مثل خودتم، حساب ندارم نه
اهلی نمیشم، حتی شیره مادرم
بهار خطر رو تا خِرخِره کشیده ساغر از سرم
تو سم آسیابت، گندمم بچرخ
که نونِ من یه شعری از تو پوست قلبته
قلبی از تو حد و رسم درد
دردی از تو شعرهای شبهای اعماقی
داغتری لعنتی از خاک دستهام
تو هویت منی، نعره میکشی به جام
درخت جنگی رو خاک سرخ انتقام
میوهی تو شعرمه، آب تو تن صدام
بلندی به قد نبضی از دوبارهم
تو کشور شعورمی، نه شهری از شعار
هیچوقت نگفتم که سهمی از تو دارم
همه افتخارم این بود که بخشی از تو باشم
رو کاغذ بیسروته قدغن ضرب
چرخیدم به دستت امضا شدم
خالقم شدی تا تو رو ابداع کنم
با تو جریان گرفتم، از تو اجرا شدم
رو کشتیِ جیگرِ بدون بادبانهات
یه سرباز بیاحترامِ سر به ساز ماناست
که روی اسلحهش یه طرح مُرده از گله
و شلیکی از درخت به مردمه
تو فصل یخ شکستی سرما، ارغوان شدی
از کوچه رسیدی تو دست من، جهان شدی
تو بیهمهکستری از بی کسیِ من
یه بیزمان که با من همزمان شدی
و من علی سورنا! به شعر من بسابین
تا متاع رپو از تو عین من بچاقین
زنده باد طراوتت با شرارتم
مث خطهای تیزی که میکشم روی کاغذم
رو بِیتهای شرور شعرم قیمت بذارین
شما که دستهاتون بازه واسه جنگیدن
من به قد جرمتون جرمم به تاریخ
منو بعد مرگم تو شعرم بکارید
[همخوان]
تو امتداد سرمای دی
میکنم زندگی رو طی
نگاهم کن باز هم، یه پام لنگه
میزنم لی
تو امتداد سرمای دی
میکنم زندگی رو طی
نگاهم کن باز هم، یه پام لنگه
میزنم لی
[قسمت دوم]
واسه درد تو تنِ لتوپارهم
من پسر صلحم، اما ننم سرِ زا رفت
من موندم لای شما لاشیا
من موندم لای بازی با این بازیا
زدم زیر میز اعتقاد جدم به جنگ
از خنده کم شدم، درد بچه کرد
شدم دندون لق تو دهن این خاک
منو کل کوچههای شهر عطسه کرد
یادم نمیره لبخند تلخ فریادم روی خاک درد از ستم
یادم نمیره زخمم، ببین
امروز من فقط یه جنگم، یه جنگ
من فرزند هیپهاپ شرقم، آشنایی
بالاخواه لاتهای بیسر و ته سازمانی
سگاتون صدامو از پاچه میدریدن
شعر من استخون و نون واستون نبود
من تو خونم همینه، تا نمیشم، اینم
بیکله سر نمیده، باج نمیدم
این تنهایی جیگر میخواد با زانوهای خاکی
جایی که «من» هم بمیره «ما» نمیپذیرم
میزنه سوز لای شاخههای مردهت
وقتی میوهی مصلحت لای سازههای سلطهست
این درخت وحشی ریشهش تو کویره
تن نمیده به تزئین باغچههای قدرت
این تموم معنی زنده بودن منه
بذار مانعها روی رشدم بشینن
تموم میوههامو کُشتن به چیدن
نمیدونی تو این راه پشتم چه بیوهست
[همخوان]
تو امتداد سرمای دی
میکنم زندگی رو طی
نگاهم کن باز هم، یه پام لنگه
میزنم لی
تو امتداد سرمای دی
میکنم زندگی رو طی
نگاهم کن باز هم، یه پام لنگه
میزنم لی