Ali Sorena
Teryagh
{قسمت اول}
تو روزگار من که نفس زندانیه
لعنت به من اگه نجنگم یه ثانیه
امروز همینه، زندگیم رو آبه
تمرین غرق شدن می‌کنم مادر
من کلی حس طلب دارم پشت هر نگام
کلی از قصد، تو صف هنوز بازه دست
شما نمی‌دونید اسم واقعیم چیه
یا این که این شعرها رو می‌خونه اصلا کیه
توای که تو شهر خفه‌خونی لال
یا توی مصلحت‌خواه با گوش‌های کر
توی بی ثمر، توی خاک‌نشین
توی بی‌خطر
تو نفهمیدی نه
تو که چسبیدی به ریشه‌ات از ترس برگت
واسم مهم نیست زندگی یا حتی مرگت
فهمیدم با صدای باد ریشه زنجیر برگه با نقاب خاک
نمی‌دونی مادر، چه تلخه این سفر
اگه نزنم به راه یه بازندم
من تا ابد با غیابم پیشت حاضرم
شرط‌های عمرمو رو نرم نمی‌بندم
واسه تحقیر ضجه‌های این تنم
من خاموش بهترینِ بهترین منم
این من نیست، صدای قافله‌س
از اینجا تا اونجا که منم کلی فاصلس
[همخوان]
رودهای درد، جریان مرگ
حالا حالا حالا حالا حالا حالم سنگ
با سوزهای سرد، به ناکجا ببر
حالا حالا حالا حالا حالا حالم سنگ
رودهای درد، جریان مرگ
حالا حالا حالا حالا حالا حالم سنگ
با سوزهای سرد، به ناکجا ببر
حالا حالا حالا حالا حالا حالم سنگ
موج‌های خروشان، دریا، کوه‌ها، دامنه‌ها
قصر پریا، تریاق
من رویین تنم نگاه کن دریاب
پادزهر جاده‌های پر از سرما

[قسمت دوم]
من تو حجاب نمی‌میرم
فقط یه سرفه بالا میاره همه عمرمو رو عرفت
پدرم، مادرم، برادرم، درسته بلعیدی
نوش جونت هرچی افتخار شغله
لباسم هم بکن، تنم یه سربه
یه سرطان که لخته
به قول قوس پشت پیرهای خم
شب بگا، تا صبح بعد سیر پا بشم
باز هم درد بده که بی‌مایه فطیره
که توله کفتار نگه شیر ناله کرد
علی نمی‌مونه علیل لال درد
دل بهت ندادم، ذلیل‌پاره‌ شم نباشی
یه قطره‌م جدا می‌شم از رودهای خشمت
من پرواز قلّم، کوه‌پایه پشمه
مادرم کجاست، لالالا
من شریان شرارتم به جای شرمت
با توام، سرباز حرفه‌ای جنگ
ترسو ترین شجاع قصه بی‌درنگ
شمشیر من سنگینه واست
مضحک‌ترین شوخی زندگی من
[همخوان]
رودهای درد ، جریان مرگ
حالا حالا حالا حالا حالا حالم سنگ
با سوزهای سرد ، به ناکجا ببر
حالا حالا حالا حالا حالا حالم سنگ
رودهای درد ، جریان مرگ
حالا حالا حالا حالا حالا حالم سنگ
با سوزهای سرد ، به ناکجا ببر
حالا حالا حالا حالا حالا حالم سنگ