Shayea
Deli
[قسمت یک | شایع]
بعضی شبا چشا درشت، بیدار
بعضی شبا دمِ پنجره صدا تُپق میاد
بعضی شبا لقن مفصلام
منم یه دوست ناباب، وسلام
منم یه درس عبرت
باخودم بَدم و اِلا دست به خیرم
عشق می‌کنم بخنده چهره‌ات
خدا نرسید شیطون رفت تو جِلدم
پَ؛ چه قدرم راضیم دادا
بچه مثبتا به گا میرن دادا
به همه چی آره گفتیم جایِ نه بابا
ما بَد و رفتیم لایِ صدتا راه
جدیداً ردیفم تو پول تو چپ دادا
چون تا وقتی پول هست آقام
وایسادم زدنم تو دعواها
ولی اَ ترس نشاشیدم تو شوارام
صبرم کمه، حوصلم در حد حداقله
چهل سالگیمو می‌بینم به تخت بستنش
دستاشو بستن اَ دست نره
من بسمه
دلم تنگ شده برا نه
برای اینکه دوباره بمیریم برا هم
بی‌قرارم و دلتنگ سرِ گرم
برا طعم قبل
همه جمع
یادمون رفت زندگی کنیم
دیگه اصلا چیزی و حس نمی‌کنیم
من اخمام تو همه، تو گریه می‌کنی
مارو نگا تو چی حرفه‌ای شدیم
منو این دست‌ساز باهم
یه شبایی داریم که صبح‌ش درمانگاهم
با این حال، تنها عین مَرد وایستادم
عین مرد وایستادم
[هم‌خوان | شایع]
حس می‌کنم دیرم شده
اما نمی‌دونم چی دیر شده چی؟
یه منم و رفیقم گله
تو خودم تو چتی
دیرم شده
اما نمی‌دونم چی دیر شده چی؟
یه منم و رفیقم گله
تو خودم تو چتی

[قسمت دو | صادق]
نمیشه دورم هی پُر و خالی
اصلاً بالا نمیرم که بخوام بیام پایین
چون
می‌دونی اینجا جای ما نی
جای موندن آدمی با حال ما نی
نه
من که رفتم، توئم برو
هر لحظه اَ خودت بزن جلو
من، همون که راهو کَنده
یه جایی قبلاً توم، دیدم تو رو
که خشم داشتم، وحشی بودم، رحم نبود توم
ترس بود که جنگی بودم، غرق تو اون خون
شهر تو مُشت، بد تو پشت، اما تو روم خوب
نقش داشتم، رنگی بودم، اما کدوم بوم؟
مَشتی دیدم جای دیگه زندگی یه چی دیگه‌اس
نه حرفِ اَ این باد بود، نه قصه‌ای اَ بیدی هست
زندگی یه حادثه‌ست با چندتا شکل مبهم
پس ساختم یه برج بلند با ستون محکم، بَه
بالای ارتفاع، انتهای ارتقاء
کوچه‌ی فرشته‌ها، جنب پارک اعتبار
با پلاک عشق ناب، زنگ سوم حس پاک
واحدم تو برج خاص، ‎سر نزنی اشتباه‌ست تو
داداشی دیره بگی‌ خونه کجاس؟
که سر گذاشت گندم رو سینه‌ی داس
باس از این سگدونی کَند و رفت
اصلاً مهم نی چی دروغه چی بوده راست
خیره، مات، مبهوت، مَنگ
کی این بچه رو محکوم کرد؟
به دیوونگی از توت کَند
لبخندت و بعد اخموت کرد
چون اینجا یه چی رنگ میده بهت
سفید میشه موهات، سرد میشه دلت
زنده بودنو همه مفت خریدیم
بهم بگو مُردنو چند میشه گرفت؟
[هم‌خوان | شایع]
حس می‌کنم دیرم شده
اما نمی‌دونم چی دیر شده چی؟
یه منم و رفیقم گله
تو خودم تو چتی
دیرم شده
اما نمی‌دونم چی دیر شده چی؟
یه منم و رفیقم گله
تو خودم تو چتی

[قسمت سه | شایع و صادق]
تف می‌زنم به رولِ پیچ شدم
یه معدن سنگ، پودر سفید شوهر
دادم این سالا چقدر پول
مُهر ثابت بزن بغلای مأمور
به خوابیدن تو شبا چشم موند
از عرق سگی بگیر تا شرابِ انگور
فرق گوشت و نون چیه برا بی‌دندون؟
یا یه چی بریز، یا بچاغ، منو بخندون

عشق‌ است بخند؛ من زخم معدم
چی شد که فِک کردیم چفت شیم به هم؟
خامی رو خامی یا نه حالا داش
که کوچه‌ی مشتیا کم بالا داشت
من
جمع و جور شده جرواجریام
نمیشه خالی با هیچی این دِغودلیام
من رو تختِ شاهی‌ام فکر کولیام
بگو کی چی دیده اصلاً غیر خوبیام
ما دلی‌بازیم و فِنت‌مون این
اَ جیب ارزون و اَ دل گرونیم
کشتن‌مون زنده موندیم
تنهاییاتون براتون شعر بخونیم
بیا بزنیم حرفای خوبو
بنزین نریزیم روی این انبار چوب
هیشکی نداشت اعصاب‌مونو
هیشکی نشنید حرفای اونو

آخه می‌رسونن گاهی لبه رو به جونو
اونکه پزشونه، تو که دیدی می‌ریزیم تو جوبو
می‌ندازن زمین، می‌بینین یهو مار شده چوبو
لَش قدیمم و می‌خوام ولی نه جنونه تومو
اَه
پَر پرواز بازا رو چیدن
اونا که مدعین پرواز آزاد و دیدن
اونا که گندم سهم روزشون بود
امروز خرج این داسا رو میدن

دروغ گفتن از سر به ما
خوردن هرچی بود از سهم ما
حرف مفتو بستن به ما
حرف دل موندش از سمت ما

دروغ گفتن از سر به ما
خوردن هرچی بود از سهم ما
حرف مفتو بستن به ما
حرف دل موندش از سمت ما

[هم‌خوان | شایع]
حس می‌کنم دیرم شده
اما نمی‌دونم چی دیر شده چی؟
یه منم و رفیقم گله
تو خودم تو چتی
دیرم شده
اما نمی‌دونم چی دیر شده چی؟
یه منم و رفیقم گله
تو خودم تو چتی