Mehdi Yarrahi
Farewell After Leaving
آنجایی نشسته چشمت بر در
خواب است و می پرهیزد
دلشوره داری
آنجایی آبستنه بغضی تلخ
گویی که بر پیشانی
صد کوره داری
میبینم طاقت نداری با من
وداع بعد از رفتن
چشم تو روشن

بوسیدنت را فرصت نداد قحطیم
تعمیدم دادند با رنج سرسحتی ام
باور کن امشب مسلوب خوشبختی ام
با مرگ سرخم بطلان این بازی ام
از هر چه گفتم هر چه کردم راضی ام
گریه نکن من کابوس این قاضی ام

داغم را چه کس تبر خواهد داد
فقط هراسم این است که خواهدت گفت
نا اهلی دریده این پیراهن
به خون من غلطیده چه خواهدت گفت

آزادم و خون بهایم این است
نکن دریغ از راهم ایمان خود را
بیداری صدای کِل می آید
هر کس عزا پوشیده آبان خود را
بوسیدنت را فرصت نداد قحطیم
تعمیدم دادند با رنج سرسحتی ام
باور کن امشب مسلوب خوشبختی ام
با مرگ سرخم بطلان این بازی ام
از هر چه گفتم هر چه کردم راضی ام
گریه نکن من کابوس این قاضی ام