قسمت اول
اگه داری غم گاهی میدونم
قدمات رفیق شد با هرجایی میدونم
اگه هنو ترس داری میدونم
نگران ریختن برگایی میدونم
حاجی ببین برگا چه میزونن
همشون چش انتظار پرتگاه بیرونن
ولی جداییشون انگاری فرق داره بی روحن
به نظرت برگا چی میدونن؟
که میتونن انقد راحت برن
حسودیش میشه بهشون واقعا دلم
اگه حرفی داری توی دلت با من بزن
به نظرت فردا چی میمونم؟
میخام ببرمت تا مرز مرگ
فک کن شاعر دلم باشه خواننده من
حس میکنی نزدیک میشه سایه ات به قبر
اگه ته پرتگاهی میدونم
بعضی روزا سربارم میدونم
ولی اگه تو بمونی وللهی میمونم
یه چیزایی دیدم توت که هرجایی نی اونم
پشیمونم امروز از الواطی دیروزم
که قد خم ابروت ارزش نداشت
داشت رد داده تو خوب شو سرکش نباش
که یکی صاف وصل شد به قلبت هواش
اینو همه کساییکه میشناسی میدونن
منم دوس دارم الان پاشی حسرت
نمونه نگفتی چی میشم حاجی پس من؟
حاضرم نباشم ولی تو باشی برگرد
شاید حق من نبوده شادی اصلا
قد بارونای انزلی باریدم من
کلی نقشتو روبروم بازی کردم
گاهی گریه م میگیره و گاهی بدتر
اینو مشتایی که خوردن هرجایی میدونن
حرف بزن تصدقت
حالمو میتونی خوب کنی فقط خودت
بپرس چی شده که قلبم فلج شده
از برگای زرد فصل تولدت
از رد اسمت رو لبم پره
شاید سنگه اسمت روش اثر کنه
بیاد با بوی پیرهنش منو بغل
خفه م کنه جامونده تو عطرایی میدونم
بین خودم و تو مثه برزخ
موندم،دلم اول قصه پر زد
ظلمه همین که نیستی مثه قبلا
مگه چجوریه دل شکستن؟
شبارو به یادت بستم به صب
هرچند دیگه نمیرسه دستم به تو
نمیدونم اصلا چطور پنجشنبه شد
الان بالا ابرایی میدونم
قسمت دوم
شاید دیگه این چشارو ندیدم
ولی نیاز دارم این نگاهارو شدیدا
دیشب شنیدم صدام زدی پریدم
قاطی میکنم این صداهارو جدیدا
الان فنرم ولم کنی پریدم
وقتی تو درد دلم شدی دقیقا
چشمات براقه چقد شدی شبی من
یقه همه رو ولم کنی دریدم
گفتی بهم آخر ماجرا چی میشم؟
بهت گفتم یه روزی همه آدما میمیرن
گفتی من تورو ستاره ها میبینم
اتفاقا الان رو همون ستاره ها میشینم
اینجا کسی نیست بغلم کنه
از زخم پنجه ها رو بدنم پره
انگار مونده تو سرم هنگ اور
نیستی و خاک تو وطنم شده
دلتنگتم ،البته،فقط
یادت که افتادم عربده زدم
اونیکه غرق سکوته تویی
اونیکه صداش میاد هر دفعه منم
روحم بودی،بی تو لمسه بدنم
امونمو برید بی تو پرسه زدنم
جای دستات خالیه رو شونه هام ولی
نامردم زخماتو وصله نزنم
معذرت اگه بغضت میشدم
الان آسمونا ابری شه گمت میکنم
اص فک کن این آخرین شعرم باشه
پس سلامتی نبودنا دو بیت میخورم
اگه پیدات یه روز دورت میدوئم
مرکز کل جهانو خودت میکنم
منی که دلیل لحظه های خوشت میشدم
الان معذرت اگه گاهی پرت میکنم
منی که میدونی حالم چطوره
تو میدونی که خندههام واقعا دکوره
منی که چشام میگرده دائما
تا برسه به نور اما بازنده شده
شبا که رویاهامون سرطان میگیرن
چراغا منتظر قدمات میشینن
منی که نفسامو از هوات میگیرم
از بوی باد سراغی از نفسات میگیرم
اینا فک میکنن دیوونم،خلم
همین خاطره ها کافیه تا دیوونم کنن
من خود به چشم خویشتن دیدم
که جانم میرود اما بی جونم گمم
دلم میخواد بزنم حتی بیرون از خودم
فردامو ندارم از دیروزم پرم
تو هم دلتنگمی میدونم خودم
اگه داری غم گاهی میدونم
فاصله زخم شده بر دلم از بی خبری
به کجا میرسد این کوچه های دربدری
یا که باید نفست در دل خود حبس کنم
یا که در خواب من آیی و مرا هم ببری