؛[قسمت اول]؛
اشک تو چشامه قلم گریه کن
ببین من هر چند بدم خیلی خب
اما بدون که هیچکس غیر تو
هیچکسو نداره و اینم هدیه شد
از طرف دنیا با میل خود
نگرفتمش منم عین تو
کسی رو ندارمو تو به رازم محرمی
میگم تا بنویسی تا باشه بازم مرهمی
من اگه رپ میکنم چون چیزی تو دل دارم
واسه تفریح نیست چیزی تو دل دارم
اینو درست میگن که عقل به چشم
بذار بهت نشون بدم یه چشمه
من آدم شادی نیستم واسه همین
همین غم توی چشمام داره کمین
پس همین شده دلیل براین که
همه برداشت بد دارن از این
من شادم که باشم رگه تلخی دارم
مریض نیستم بیماری قلبی دارم
میگم من این بارم من اونیم که بغضو تو گلوم میشکنم
صداشو همه آدمای پهلوم میشون
؛[همخوان: گوگوش]؛
اون که هر چی ابر دنیاس
خونه داره تو چشاش
اون که ناچار بخنده اما گریس خنده هاش
اون که تو شهرش غریبه
با یه عالم آشناش
هیچکدوم باور نکردن غربت تلخ صداش
اون منم اون منم اون منم
بغضمو توگلوم میشکنم
؛[قسمت دوم]؛
من از بچگی بزرگ شدم با یه عقده
پس نپرس چرا وحشیم چون که
بعضی وقتا یه حس به من میگه
توی وجودت عشق داره کم میشه
منو بچگیام آدم حساب نمیکردن
مسخره کردن نظاره میکردم
بزرگتر که شدم دیدم دیگه وقتشه
که یه کمی از کینه های دلم کم بشه
تلافیشو در آوردم سر دشمنام
چیزایی به چشم دیدم خیابون کشت مرا
دیگه عقده داره لبریز میشه
واسه خالی کردنش هیچکس تمرین دیده
من تنها نیستم خیلیا مثل منن
حرف من میمونه واسشون مثل مدد
من مریض نیستم یه کم عقده دارم
نوازش دل همسانو عهده دارم
هنوزم که هنوزه اشکام آبین
دو تا چشمو نبین اشعار کافین
اون منم که بغضا تو گلوم میشکنه
فقط تو نیستی خدا هم اینو میشنوه
؛[همخوان: گوگوش]؛
اون که خیلی قصه داره
روی لبای بی صداش
مونده فریادش تو سینه
در نمیاد از لباش
قد یه دنیا کتابه
با یه عالم گفتنی هر کدوم از غصه هاش
هرکدوم از قصه هاش
اون منم اون منم اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم