[قسمت یک]
شب به شب به این فکر میکنی
که چه طوری میتونی از دست وجدانت در بری
خلاف کردی
صبح تا شب به این در و اون در میزنی
تا که بتونی پناهگاهی واسه خودت جور بکنی
تا که گیر صد و ده نیوفتی
تصور کن که بتونی گیر پلیس نیوفتی
ولی تموم نمیشه کار به این مفتی
خوب گوش کن
وقتی که چاقو رو داشتی میکشیدی
زیر خرخره اون مَرد بیچاره
فکر نمیکردی
که یه زمانی
وجدان خودت
بیاد سراغت
طرفو خفت کردی
ولی الان خودت گرخیدی
الان حتی از سایت میترسی
هر صدایی میشنوی میلرزی
صداهای تو کلهت
بهت میگن که
چه کاری کردی
دوست داری عقربههای زمانو برگردونی
ولی زمان دزده و تو نمیتونی
فکر کن من وجدانتمو
تو رو به دست خودت سریعتر میدم لو
بهم خوب نگاه کن
باید بترسی
تو تا ابد
چه بد چه بد
[همخوان]
بهتر فکر کن
وجدان تو
به این راحتی
ولت نمیکنه
حتی وقتی تو خوابی
اون از پیشت نمیره
حتی وقتی تو خوابی
اون از پیشت نمیره
بهتر فکر کن
وجدان تو
به این راحتی
ولت نمیکنه
[قسمت دو]
چه بد که آدمایی مثل تو
پیدا میشن
دوست داشتم میتونستم
یه کاری کنم
که آدمایی مثل تو
زنده نمونن
زندگی با شماها مصیبته
این رپا چرت و پرت نیست
همش حقیقته
شاید بتونم
خودم پیدات بکنم
میتونی صدام بکنی هیچکس
حتی تو شب تاریک سایتم
هرجا که بری من پایتم
صدای پا اگه اومد بدون منم
اون مَرد با نقاب بدون منم
بزار از الان به تو بگم
که نمیترسی تو از من یکم
فکر کردی این نقاب واسه چیه
واسه این که شناخته نشم
همین اینه
نه نه تو اشتباه کردی
این نقاب واسه اینه
که شب چشمات بتونه خواب ببینه
ازم نفرت داری
قلبی پر ز کینه
[همخوان]
بهتر فکر کن
وجدان تو
به این راحتی
ولت نمیکنه
حتی وقتی تو خوابی
اون از پیشت نمیره
حتی وقتی تو خوابی
اون از پیشت نمیره
بهتر فکر کن
وجدان تو
به این راحتی
ولت نمیکنه
[قسمت سه]
ای بابا
حالا که با خودم فکر میکنم
میبینم که تو حتی
وجدانم
شاید نداشته باشی
اگه داشتی
که از همون اول
خطا نمیکردی
نمیدونم چرا
توی هوا به این سردی
پیدا نمیشه حتی مردی
میدونم تا الان به حرفام گوش نمیکردی
لیک
فکر کنم داشتم حرف میزدم با این خودکار بیک
[پایانی]
هی مرد
صدامو میشنوی
دارم بهت میگم
آریایی برای همیشه
صفر بیست و یک برای همیشه
تهران برای همیشه
صلح برای همیشه
مرد
بهتر فکر کن
وجدان تو
به این راحتی
ولت نمیکنه