He and his friends
Mr Marvin - آقای ماروین
خب خیلی خوش اومدین به اولین جلسه تمرین
این جلسه نقش ها رو میگم
و اگر وقت شد اتود میزنیم
آقای ماروین، نقش شما اینه
مطمئنم دوسش دارین
بیست و هفت ساله، تنها پسر خونواده این
موقع تولد مادر میمیره، شما با پدر بزرگ شدین
همه دوستون دارن
تقریبا چیزی نیست که ندونین
هیچوقت هیچکاری نیست که نتونین انجامش بدین
و توی شهرهمه ی دخترای جوون میخوان نزدیک شن بهتون
مهربون، با یه لبخند، توی یه بوی عطر کنزو
و البته مدیر همه فروشگاه های شاهو که پدر میمیره اونا میرسه به تو
و اما شما خانم لورنا
ملکه زیبایی شهر مایین
همبازی بچگی های آقای ماروین
تازه درس تون تموم شده به شهر برگشتین
بیست و شش ساله، احساسی، عضو انجمن های خیریه
اصلا به پول اهمیت نمیدین
دوست دارین همیشه لباس های ساده بپوشین
و توی شهر همه پسرای جوون میخوان نزدیک شن بهتون
پدر میخواد ازدواج کنین
میگین نه تا عاشق نشدین
تا اینکه وسطای نمایشنامه من، میشین اسیر عشق آقای ماروین
و اما تو پسرم
من اینبار برای اولین بار بهترین و سخت ترین نقش رو واست گذاشتم کنار
تو یه سگی
یه آشغال اضافه که به همه چی گند میزنه
تقریبا هیچکس نیست تو شهر بخواد باهات حرف بزنه
یعنی کسیو نداری و هیچکی نیست بگه این پسره دوست منه

صحنه اول، خارجی
تو داری یکی که داشته رد میشده بهت گفته کثافت میزنی
آقای ماروین، کت شلوار آبی
اینجور که تو متن نوشته
سراسیمه میرسه از راه
ساعتشو باز میکنه
دستتو میگیره میگه
"هی پسر، با مردم مهربون باش"
بعد نگاه خیره به آسمون میگه
"دنیای بهتری بود ای کاش"
بعد شروع میکنه تو رو زدن
مثل سگ، مثل سگ تو رو زدن
تو پشیمون میشی ازش میخوای که ببخشدت
میگی بهش
"اوه، اوه، اوه، من یه سگم"
"اما حالا حالم بهتره"
"حرفای تو بالاخره"
"از من آدم خوبی ساخت"


صحنه دوم، داخلی
مهمونی خونه ی آقای ماروین
خانم لورنا، شما یه گوشه از سالن نشستین دارین به رقصنده ها نگاه میکنین
"بعد میگین "پیف، چه بوی گندی
سرتون رو میچرخونین
این پسره رو میبینین با یه دست دراز برای دعوت به رقص
جا میخورین
یه جیغ میکشین از رو ترس
من میخوام یکم مهربونی باشه توی نگاه تون
جوری که انگار میفهمیدش
بعد سرگرم کار خودتون، انگار اصلا اتفاقی نیفتاده
و تو
عقب
عقب تر میری
میفتی رو صندلیت
همون موقع آقای ماروین بعد از گفتن جوکای خنده دار به خانم های زیبا
از اونور صحنه میاد سر میز خانم لورنا
خم میشه
دست تون رو میبوسه
"میگه "میشه توی همچین شب رویایی
"از خانم زیبایی که جلوم نشسته بخوام با من برقصه؟
[سکوت]

*صدای نفس عمیق*
صورت هاتون نزدیک میشه به هم
من عاشق اینجای نمایشنامه امم

آقای ماروین، خانم لورنا رو بغل میکنه، میبوسدش
سکوت حضار
بعد همه شروع میکنن به دست زدن
شما دوتا همینطوری که افتادین تو بغل هم بیاین برین اونور صحنه
جمعیت دورتون حلقه میزنه
موزیک شروع میشه
میرقصید
صداتون میزنن
میخندید
و تو پسرم
نور کم کم میاد میفته رو تو
میخوام بهم نشون بدی بهترین بازیتو
"درست اونجای آهنگ که میگه "دنیا چه جای خوبیه وقتی که تو باهامی
میخوام سرتو بندازی عقب
نگاه به بالا
بعد بچرخی
نگاه به ماها
بعد سرمو میندازم عقب
نگاه به بالا
بعد میچرخونم
نگاه به شماها
بعد میرم بیرون از صحنه و داد میزنم میگم
"اوه، اوه، اوه، من یه سگم"
"اما حالا حالم بهتره"
"حرفای تو بالاخره"
"از من آدم... یادم میره سگم"
"اما حالا حالم بهتره"
"حرفای تو بالاخره"
"از من آدم... یادم میره سگم"

[پایان]