Erfan
Ghahveye Talkh
(عرفان)
ميبينم،عكسامونو،آتيش ميگيرم
ميدونم،نميتونم،جاتو بگيرن
بالام شكستن،ميخوام فرشته ى تو بشم
تو اين جهنم،ميخوام بهشتو به تو بدم

(نونا)
نميخوام بشونم،من نميخوام اصلا
ولى هى ميخوان نشون بدن،جداييم از هم
حالا جداييم از هم،بگو كجايى قلبم
تو اونور دنيا بى من,اينوروم من تنها

(عرفان)
يادته،اگه نه بخورى قهوه ى تلخو
باهم بريم عقب به اون لحظه ى برخورد
ميخوندم نوشته هاتو، ميديدم عكساتو
حس ميكردم ماله منى، ميشنيدم حرفاتو
اينور دنيا زير آفتاب ، وجودم يخ زده و
براى من فقط پيش تو بودن مقصده
شبا نيستى بغلم و سكوت تختمه و طعم شباس
سيگار پردودم تلخ تره و
جاى لبات به سيگارم بوسه ميزنم
شبا كه بيدارم ، چطور روزا ميگذرم
دنيام بى تو بيرنگه ، يه بوم بى قلم
وقتى هستى تو بغلم ، يه مجنون بى غمم
تو كه ميدونى من خلم
مگه هيچ جوره ميگذرم
تو كه ميدونى من خلم
منه ديوونه ميكنم ، دل از همه چى
بدون تو بى جونه اين تنم
ميمونه تا ابد واست اين روح بى بدن
(نونا)
نميخوام بشونم،من نميخوام اصلا
ولى هى ميخوان نشون بدن،جداييم از هم
حالا جداييم از هم،بگو كجايى قلبم
تو اونور دنيا بى من,اينوروم من تنها

(عرفان )
فكر كردم كنارمى ، ولى خواب ديدم
از شبايى كه دستم زير تنت خواب ميرفت
از دقيقه هاى دور ازت اينقدر داغ ديدم
كه توى اين عصر يخيم دارم آب ميشم

(نونا)
بيا خورشيد من ، تموم شه اون حس با اون
تو بغلم بگيره اون جسمت آروم
نگو اشتباه بودش عشقى
كه مثل حس قصه ها بود
گم ميشه هر لحظه دل از حس داغون
تو بودى ، ما شديم تو اين قصه نابود
طورى طلسم ما بود ، مثل حس قصه ها بود

حالا جداييم از هم،بگو كجايى قلبم
تو اونور دنيا بى من,اينوروم من تنها