[قسمت 1]
ریتم و شنیدم و خودکار به دستم
جوینت و کشیدم و اینجا نشستم
پلکام سنگینن از بس که خستم
از گشتن نعشه از برگشت مستم
طرف ما میایی حواستو جمع کن
برو توی مسجد روشن یه شمع کن
سجده و دعا کن فتو جا به جا کن
هوای حکمم همه جا خودتو نهان کن
عرفان و که دیدی رفتار تو پهلو
اشکات جاری شدن چشم ترسو
بدن سردت وسط کوچه پهن شد
از خون سرخت تشکیل یه نهر شد
توی چشم همه قتلت معما
بدنت تیکه تیکه لای مشمبا
خاک شدی تو زیر شیش متر تو صحرا
پاک شدی تو دیگه نیست هیچ فکر همراهت
خوردی به شعرم که تیز چون یه تیغه
سر قلمم ریز و بی دریغه
بهم شک نکن نوشتم غریضه
ترجمه کردی تو میکست رقیقه
نقطه ضعف نداری عمیقه مثل چاهه
سال ها سپری دریغ از فصل تازه
قلمات تو دوات ولی باریا صدات
قدمات بی ثبات خالیه زیر پات
هدفات متلاشی دیدی منو سر راهت هدف هست تو نباشی دیگه کپ سر جات
حرکات یه نواخت بی حضور رقیب
دیگه پات تو دره موقع ظهور مسیح
پاک شدی مثل شعر که با مداده
خاک شدی مثل بم بعد از حوادث
شدی گنگ ناشی بی استفاده
بدون نیست جمله سازی یه کار ساده
[همخوان]
تک و تک یک و یک میشین اسیر صدام
تو غرب غربت منم بی چرا ساکت
هر کی سد شه له میشه تو مسیر صدام
بزن سر زبونتو منم بی چرا حاکم
تک و تک یک و یک میشین اسیر صدام
تو غرب غربت منم بی چرا ساکت
هر کی سد شه له میشه تو مسیر صدام
بزن سر زبونتو منم بی چرا حاکم
[قسمت 2]
فکرای خسته درای بسته
خطا یه مرزه تو فضای عرصه
ابراز درده که ندای عفه
احساس وعده هوای مسجد
ذکرای هر کس صدای عظمش
اکراه از دل قضای نفسه
تکرار بعده که خطای نفشه
افشا مرد ماجرای قتل
مصراع من باز فدای حقه
انشا معرکه بلای مکره
اشغال نفته که برای محف معیار و مبحث ابتدای قرنه قبل
ولی معتقد به قرن حاضر
سبکی منحصر به قلب شاعر
روزی از دست خودمه که به دست میاد
روزی از دست خودمه که به سر بیاد
[همخوان]
تک و تک یک و یک میشین اسیر صدام
تو غرب غربت منم بی چرا ساکت
هر کی سد شه له میشه تو مسیر صدام
بزن سر زبونتو منم بی چرا حاکم
تک و تک یک و یک میشین اسیر صدام
تو غرب غربت منم بی چرا ساکت
هر کی سد شه له میشه تو مسیر صدام
بزن سر زبونتو منم بی چرا حاکم