Erfan
Tanafos
[آلبوم خورشید | متن آهنگ «تنفس» از عرفان پایدار]

میگیم آزادی رو میخوایم ولی یعنی چی
هرکسی توی سرش داره ازش تعریفی
هرکسی نظرش فرق داره رو دریدی
تقصیر تو نیست اخه غیر از اینو ندیدی
یه ساحل ندیده که توی قصه شنیدی
یه غریبه‌ی ناشناس که اسمشو میگی
از انقلابی بودن فقط ژستشو میگیری و
توو عمل یه کار و توو لفظ ضدشو میگی
حرفاتونو بزنین باهم بحث کنین
ولی نترس از کسی که فکرش با تو فرق داره
بهترشو بزن تو اگه میتونی و
اگه نمیتونی برو کنار حتی سخت باشه
میخواد از اون بالا دیکتاتورو بکشه پایین
میگه تخمشو داره اگه بکشه پایین
ولی همه‌ی ما توی خودمون یکیشو داریم
اول از همه باید اونو بکشیم پایین

فریاد کنیم برا تنفس
باس لب باز کنیم برا تنفس
یه نگاه بالا به اسمون سیاس
باید حتی پرواز کنیم برا تنفس

اره دیگه اینو بده حق به ما
که نتونیم بدیم اینو دست باد
راهو بساز نباش پی رد پا
آینده رو بگیریم تو دست ما
نذاریم عادت ما شه
بگیم هی راحت به ما چه
بدیم ما ادامه مسیرو
حتی اگه ساعته وایسه
نذاریم عادت ما شه
ببینیم و چشا بسته باشه
مایی که فقط جنگو دیدیم
کردیم عادت به ماشه

چطوری ایرانو زنده کنیم
بریم عقب تاریخو بخونیم حفظش کنیم
چند دفعه خفه شدیم زنده شدیم
نه با کمک بیگانه بود نه حزبِ خودی
با هویت و هنرمون شعرمون شده
با دلسوزیای اهل علممون شده
نگو احساسی بودن امروز عیبمون شده
یه حافظه‌ی ضعیف طلسممون شده
چون که قوی ترین اسلحه هویته
میخوان بفروشی بره انگار کلیته
میخوان بزرشو بسوزونن گلی نده
عمیق تر از اینه ولی اینه کلیتش
اقا میگه شاهنامه کلیشه شده
اینارو نگو جایی حاجی انگار فتیش توعه
سی سال هی باغچرو آب داده که ریشه کنه
امروز هزار ساله بعد ریشش بپیچه دورت
فریاد کنیم برا تنفس
باس لب باز کنیم برا تنفس
یه نگاه بالا به اسمون سیاس
باید حتی پرواز کنیم برا تنفس

اره دیگه اینو بده حق به ما
که نتونیم بدیم اینو دست باد
راهو بساز نباش پی رد پا
آینده رو بگیریم تو دست ما

نذاریم عادت ما شه
بگیم هی راحت به ما چه
بدیم ما ادامه مسیرو
حتی اگه ساعته وایسه
نذاریم عادت ما شه
ببینیم و چشا بسته باشه
مایی که فقط جنگو دیدیم
کردیم عادت به ماشه

میخوابیم و میگیم درد داره باز
امروز و ول کنی فردا بگاس
دورتر از دایره‌ی دورمونو نمیبینیم
شعاع کوچیکه پرگار ماس
داریم میمیریم و میریم میگیم شانس تو راس
مثه جنازه تو امبولانس
یه گوشه نشستم پام رو پاس
منتظرم بیاد کارت رو آس
این شعر و داستانا راسته و تاریخ دروغه
یه تجاوز فکری که تا بیخ فروعه
پر کردن از دروغا تا بیخ عروقت
قاب دروغو کوبیدن با میخ تو روحت
من نعشه‌ی شعرمو ساقیش فروغه
غریبی جهل و اشناییش بلوغه
فوقش صدسالی طلوعه و باقیش غروبه
من که جهنمم برم میگن جا نیس شلوغه
نذاریم عادت ما شه
بگیم هی راحت به ما چه
بدیم ما ادامه مسیرو
حتی اگه ساعته وایسه
نذاریم عادت ما شه
ببینیم و چشا بسته باشه
مایی که فقط جنگو دیدیم
کردیم عادت به ماشه

بزار حبس باشم مثه تنفس
آزاد بشم مثه تنفس
حق باشم مثه تنفس
فریاد باشم مثه تنفس
بی رنگ باشم مثه تنفس
گرم باشم مثه تنفس
سخت باشم مثه تنفس
پشت حرف باشم مثه تنفس
آه باشم مثه تنفس
همراه باشم مثه تنفس
پاک باشم مثه تنفس
رام نشم مثه تنفس