[ورس یک]
قلمو خِر کِش میکنم شبا روی ورقه
به یاد آبشارِ سیاهی که بود تویِ کمرت
هنوز تویِ سَرَمه
بوی پودر بچهای که میداد بوی بدنت
اشتباه میکردم مرامت عین من نبود
پیدات میشه تو ذهن من هنوز
الکلی شدم پاشو بیا پیک بزن پهلوم
لا آدما گشتم حتی فیکتم نبود
رفیقام میگفتن باج نده بهش
دادا عاشق نشی یه وقت بگا نره دلت
پِی چیزه دیگه اومدی تو با تلهی عشق
که با تو جوره دیگه باشم و با همه یه شکل
چرا هرکی میاد رفاقتش بو میده؟
شبا بیهوشم و روزا هم یه جوریه
پیک و سلامتیت زدم و بعدش ریختم
عین فیلما کادوهاتو توی شومینه
یه روز با خودت میگی چرا از دستش دادم
تقصیر خودم بود که بهت ارزش دادم
پَر کشید و رفت هرکی بال و پَر بهش دادم
حالا تویی و فقط چهارتا عکست با من
شاید تقصیر منه برات تو برق نزدم
تا خودت نخواستی بهت دست نزدم
منِ بیحوصله دو ساعت پا حرفات نشستم
درد و دل میکردی یه کلمه حرف نزدم
[ورس دو]
از تو گِلهای نیست طبیعتِ آدما اینه
کی میدونه حقیقت این ماجرا چیه؟
که خاکی باشی نمیمونه جا برا ریشه
که چرا آدمی عاشق آهَنا میشه؟
گفتی میمیرما اگه جدا بشیما
خندیدم و گفتم شُعاره اینا
مگه نمیگفتی اشتباه میکنی؟
تو رفتی ولی هنوز منه قراضه اینجام
اینجام با قلم و نَخای سیگار
مینویسم یه رُمانِ سیاه
از چالِ لُپتو نگاتو خالِ سیاهت
که چرا یهو گم شدی تو ناخالصیات
روزِ اولی که منو دیدی دستات میلرزید
برعکس طوری که آخرش رفتار میکردی
من که دلمو به دریا میزدم
بین ما دوتا تو بودی که از آب میترسید
خراب شدیم با هوسایِ تو
تو کمائیم دوتامون عینِ اولای صبح
رد میکنم شبا رو با یه ضربان تند
لا ورقای دفترم و ورقای قرص
منو یاد روزایی که بودی رو این تخت
میگفتی حالم بَده وقتی خوب نی روحیت
راستی دروغ گفتم
هنوزم تو اتاق منه هودی طوسیات