Poori
Adamaa
خواستیم بره نونمون توو روغن
خونمون توو شیشه رفت
جیب ها لاغرن و شیکم ها گرسنه
خونه ها بدون سقف
حالا، رسیدی تو کجای کار؟
با یه کار نیمه وقت و بابای پیرمردت
که زمین گیره بد
خلاصه دیره هر چی میدویی میره وقتت
میشه بدتر، بیخ ریشِته همه چی از دَم
مثل بچت، زنت هم باهات سرده
باهات غریبست هر شب
عشق، نون میخواد، پول میخواد
ساخته باهات، سوخته یه عمری پات
حالا بمونه خب چیکار؟
اون هم یه زندگی خوب میخواد
میره، مهرو میذاره اجرا
سیاهی میاد روو چشم هات
میری، پشت میله های زندان
روزهات میشه تکرارِ تکرار
اون توو شناسنامش دیگه اسمِ تو نیست
مهریشو همه رو قسط میکنی
ناخناتو میجویی حرص میخوری
کسی نمیدونه به چی فکر میکنی
سیگارت هر روز یه پاکت اضافه
شدی آدمی که روزی یه ساعت میخوابه
از دیوارهای خونه کثافت میباره
هر آدمی خلاصه یه طاقتی داره
میسوزه تر و خشک با هم
آدم ها فراموش کارن
نمیدن سلامیو علیک تا
ندونن چه سودی براشون دارن آدم ها