[هم کاری کنسل شده در آلبوم نسخه | متن آهنگ «داستان» از هیپهاپولوژیست و پوری]
[مقدمه]
(کا کا کاگان)
[قسمت ۱: هیپهاپولوژیست]
Sober تا اکسترنــی بودم
Uber میداد N*** دافم از آلمان
یه شب یه رفیق پیچید بِم پاس داد
در اومد اَ یه موئر Lil Durk یهو
دکتر حسابیه بدین نوبل
فن دارم جهادی سرچ کن گوگل
رپفارسی مِنو میزاره جلوم
من حتی پادگان بود واسم هتل
بندازیم هر جا
میزنن تیک میک
Hysteric میشن و همشون Nervous
میگه: «بریم بیرون» میگم: مگه پیکنیکه؟
میک dick ،میدونم چی میخوان از من
سیخ نزده دید مارو کلان و
ستونم بزار تو جیب دخترا رو
اگه راه داشت رادار کن فرارو
نشد که گردن میگیرم پکا رو
ر-ر-رفیقم گردن گیرش خرابه
میگه امشبو اجازه بده دا
اگه ببرن ماشینو پارکینگ
Beretta دکی لو میره جاساز
میگم داش این دفعه رو حله
فقط حواست جمع چیزی نگی تو
چون سر کار بگیره فازمو
تو سریع بگیر شماره علیو
آخه تویی که تخمات پیچیه
چرا همه جا میکنی حملش؟
کلان داره بهم میشه نزدیک
بده یه آدامس بجوام قبلش
پشتم یه دخی، فیس شبیه آواتار
میگه بری تو من میام با بابام
یکیشون میگه تتو آرتیستم
بریم پاسگاه در میاد آمارام
(Bow, bow)
سرکار به جون مادرم دکترم
توو ماشین آویزونه روپوش پزشکی
(Grrr, grrrr, grr)
سیسو نگا، درس خوندم بهشتی
سروان میگه تو هم مارو گرفتی
(Grrr, grrrr, grr)
نشستیم هفت نفری تووی سمند
مامور میدید مارو میزد لبخند و
(Hahaha)
معلومه کش نمیگیرم فوله
سیگار گذاشتم لبم با دستبند
اون توو یه فنچ کوتوله اومد بغلم
گفت گرفتنم با قمه رو کمرم
(چی)
منم اون توو گفتم جرمم قتله
حداقل میومد به کله کچلم
(Bow, bow, bow)
صبح، دادگاه ببینیم دمِ قاضیو
پروندمو خوند گفتش این کیه
گفت: «خرخونو بفرستین پیِ بازی» و
یه افه اون فنچه بعد خدافظی
راهرو یه فن دید منو استرسی
(چی)
گفت بم: «چه ترکی دادی با بزی» و
(Bow, bow, bow)
گفت: «سلطان عاشق کاراتیم
فقط جون بچت کم کن اسکی» و
(Grrr, grrrr, grr)
گفت: «مارکتو گاییدی جانی وار
از بزی لی فیت دادی تا دیوار
(Bow, bow, bow)
صداتون پغی خودتون وازیوار
«با یه ویدیو تو زمین والیبال
Cocky اعصابم Badass دشمنا
ولی با رفیقا، لوتیا خاکی
(خاکی)
اون چاقالا نمیخوان دیسبک
با یه عکس میزنم سیس عمو جانی
(جانی)
We pay money ،بکسم با صفا
چون واس بالا اومدن نزدم لابی
(Bow, bow, bow)
ریشامون قرمز،بم بگو وایکینگ
(Bow, bow, bow)
چهره شمال تنم، پام نایکی
(Brrrr)
[همخوان : هیپهاپولوژیست]
تو جیبم آدامسه بغل پاسگام
(چی)
میخواد کنه بو یه وقت نشه داستان
(چی)
میزنم حساب بانکا hard cash
(Ra-ta-ta-ta)
که نبره توو یه وقت نشه داستان و
(Bow, bow)
تو جیبم آدامسه بغل پاسگام
(چی)
میخواد کنه بو یه وقت نشه داستان
(چی، چی)
میزنم حساب بانکا hard cash
(Bow, bow)
که نبره تو یه وقت نشه داستان و
[قسمت ۲: پوری]
تختِ بالا
پروندش ناموسی
بقلی با نیسان زده به یه هندا
رو به رویی نمیدونم جرمش چیه
ولی اینجا صداش میزنن آناکوندا
خبریَم از کارد نیستش این تو
تیغ داغ کردم تو لوله خودکار
کنترلش دست قدیمیتراس TV
شبکه ورزش، لذت فوتبال
ساعت شد ده
وکیل بند شاکی
گفت: «مگه کری آخه مرد حسابی؟
نمیشنوی صدات میزنن تو بلندگو؟
«پاشو برو میز ۳ ملاقاتی داری
رفتم تو پام
دمپایی یلی
دیدم حاج بهروز اومده با یه وکیل
تو این چند مدت دیدم چندتاشونو
ولی انگار این یکی بود جدید
:گفتش رک بهم
پرونده هاده»
نه طرف پیداس نه داری شاهد
نمیخوام بهت بدم امید الکی
«تا اینجای کار داش همچی پاته
حرفاشو زد
بهم ریخت سیمارو
گفتم: «آخه پفیوز میدونیم ما اینارو
سرو تهشو بزن بزار راه حل جلومون
«لازمه که چرب کنیم سیبیلایه کیارو
گفت «باید جلو بره همچی مرتب
بگیرم دادرسیِ مجدد
ببینم زیردست کدوم دادیاره
عیدیشو بدیم
«بندازه رو غلتک
گفتم: چند وقت؟
گفت: «باس ببینیم
«شاید یکی دو ماه
گفتم: اینم چیزی نی
مهم نی نیستم
ـارو بچینیدPlan
ولی جلو پخشه این ترکارو بگیرید
نزارید حاشیه بسازن اینستا
یونیورسال حساسه رو این موضوع
درزم نکنه
خبرش هیچ جا
سوژه ندیم به هیترای گوزو
به آکیو بگو بیاره برام تسبیح
اینجوری مطمعن میگیرم تصمیم
وکیل بند مشتیه ولی باش بستیم
میگم رپکنم
میگه بخون مهستی
گفت: «این سربازِ اَ خودمونه
دَمشو دیدیم
هواتو داریم
هر موقع تماس داشتی، بود ضرور
بگو حالم خوش نی
که بری بهداری
فقط این پستش تو روزای فرده
تایم تماستم باشه ساعت اداری
واسه اینکه پیش بره همه کارا سریع
«اختیار تام بده بِم اگه روالی
اینجا تو قیافم من برا همه
یکی از این سربازا میدونم فنه
شب کش داغ میکنم برا مسعود
خال میکوبه
با یه سوزن تبنه
روز هواخوریارو میکشم پلن
میدونم بیام بیرون همشون رلن
اینجا صدا میزنم من همه رو مشتی
ولی منو صدا میزنن بچه زیرنگ
افتاده تَره
هرکی که شروره
خفت میکنن آنتنارو شبونه
بد خیته این تو
هیچیش خوب نی
ولی چه فشاری داره آب حمومش
میگذره دو ماه
روزِ دادرسی
باس همه خط شیم جلو بازرسی
میریم با یه مینی بوس ده تایی دادگاه
اینجا خوشحال میشن از خداحافظی
رسیدم دادگاه راهرو ها شلوغ
«وکیلم گفت: «حل شده همه یه بند
گفتم چطور؟
دادستان آشناس؟
«گفت «نه رضایت داده وکیلِ دم
گفتش: «از اینجا به بعدش با ما نی
سیستمی جلو میره پروسه اش میدونی
نامه باس برسه به اداری زندان
«دو سه روز دیگه نهایت بیرونی
تو همین حِین
دیدمش دُکیو
اونم دید پابندِ گادپوریو
گفت: «من گردن گرفتم یکیو
«داستان چیه داش گاییدی تو کیو؟
نشستیم رو صندلی فلزی راهرو
ـوstory براش تعریف کردم
:وکیلامون گفتن
اینجوری پیش میرید»
«شما باس بزنین حبس استودیو
گذشته دو روز
بیرونم الان
ولی نمیرن دیگه خواب چشام
خداحافظی نکردم اون تو اَ هیچکی
چون باید این بیرون باز خوار بگام
پوری