Bahram
Khorshid Khanoom
؛[قسمت اول]؛
آفتابه ... ولی سرده !
کوش خورشید خانومه هرزه؟
با کدوم یکی از ستاره های آسمون من خوابیده که نیست رفته
شاید پشت ابره ، منم منتظر نمیمونم که بیاد بیرون و ببینمش
میرم پشت ابرها تا بگیرمش
توی بغلم آآآآخ، سوختم
اخرین باری که دیده بودمت
توی صفحه نمیدونم چندم کتاب نقاشیم بود
یادش بخیر
ای کاش چیده بودمت ... مثل گل
ای کاش چیده بودمت
خب واسم تعریف کن با ابر جلوت رابطت چطوره
شنیدم واسه اینکه کسی نمیتونه ببینت
بر خورده یخورده بهت
این فاصله دوره ، بیا به هم نزدیکتر بشیم
تا دست بکشم روی موهای بورت
به تو محرم شدم با نورت
منم ساکن یه شهر
یه مسافر غریب تو خونه ، وارث یه درد
از چیدن سیب درخت تو آسمونت
مردم من میگن که خورشید خانوم
هنوز خوابه ولی عکست هنوز
گوشه اتاق خدا تو قابه
هرروز پا میشه و گردشو میگیره و میگه به قول زمینیا
خورشید تا ابد پشت ابر نمیمونه نه نه نمیمونه نه
برو عقب منو بغلم نکن
منو آروم میکنی
بذار داد بزنم به همه بگم که
یه روز میای بیرون از پشت ابر
زمینو جارو میکنی
؛[همخوان]؛
بگو میای لعنتی، بگو میای لعنتی
بگو میای.......
بگو میای ، بگو میای ، بگو میای....
بگو میای ، بگو میای...
بگو میای...

؛[قسمت دوم]؛
نگران نباش ، من هوای تورو دارم خانوم
از پشت ابر یهو نیا بیرون
دستتو بده به من خیلی آروم، یکم آروم باش
از ابر جلوت دلگیر نباش
که من حاصل بارش بارون هام
تو این چند ساله جات خیلی خالی بود
وای خیلی عالی بود ، اون وقتا که بودی
من افتادم پایین جات خیلی خالی بود
آفتاب ، بود ولی سرد
این اسمون واسه تو جا دار ، بود ولی تنگ

؛[قسمت پایانی]؛
بگو میای لعنتی ، بگو میای لعنتی ، بگو میای
بگو میای لعنتی ، بگو میای لعنتی ، بگو میای