Bahram
Yaghi
؛[قسمت اول]؛
من اون شیطونم که جلو هیچ آدمی تعظیم نکرده
رونده شد ولی توی کاری که می کنه
هیچ وقت هیچ جا تردید نکرده
پس بذار بگم بهت که یاغیم
دور و ورم همه عاصین
تو یه پیکی من ساقیم
اینجا ام جهنمه اونایی می فهمن منو که مثه من ازش شاکین
زنده باد، اون دستی که روی دیوارای بی روح این شهر یه نقشی بزنه
زنده باد، اون لبی که تو گوشه خیابونای این خراب شده باز شه حرفی بزنه
زنده باد، اونی که میدونه رقص فقط واسه شادی نیست...
اونی که رقاص هر سازی نیست
اونی که می دونه کار ما ها واسه بازی نیست...
به ما می گن یاغی ، یعنی سرکشم
تو این زندگی سختی کشیدم ولی میرسم به نرمشم
اگه جایی دیدی منو پلیسو خبر کن و
اسم جدیدم رو فریاد بزن، یاغی
اونی که همیشه باقی میمونه
یاغی ، اونی که همیشه یاغی می مونه
یاغی ، وقتی گلوله هام خالی میشن
مخ تو یه جای دیگه و من جای دیگم...
زندگی از تنم آویزونه
چرخش زندگی نا میزونه
پستی و بلندی کندی و تندیشو کم و زیاد می کنه تا میتونه
در کل بگم من آلودم به مردم و مردم به من اما
اون یاغیا منو می خوان و من یکی مثه اونا
؛[همخوان]؛
یاغی ، اون که هر کسی عاصیه ازش
یاغی ، اون که زندگیش بازیه همش
یاغی ، اگه مثل ما آزاده ای
دستات بره بالا اگه آماده ای

؛[قسمت دوم]؛
موسیقیه زیر زمین و فرهنگشو
من ساختمو جماعت هم رنگش شد
عُرف... از من شکست خورد
تا له کنم ادمای هفت رنگشو
اگه یه سری بیرون خونه زدی
ببین جای کفشمو روی قوانین این شهر
لعنتی من اینم نه یکمی کمتر و نه یکمی بیشتر
من از اونا نیستم که با نیشخند
رد شم از آشغالایی که دور شماهانو دور ماها نیستن
به قدر کافیم سوژه واسه له کردن دارم نخواه که بری توی لیستم
لالایی خوندن و خوابم نبرد
پشت من حرف زدن باور نکن
تو به نفعته حرفام بدون
امشب رو سر کن با ما
یاغی ، اون که همه چی شو از دست داد
یاغی ، ولی آزاد بود هر بار
یاغی ، اون حقی که باطل نشد
زنده باد اون دیوونه که عاقل نشد
یاغی ، بذا بپره خواب از سرت
یاغی ، اگه گذشته آب از سرت
یاغی صداتو یه نمه آزاد کن و
مثه من فریاد بزن : یاغی
بگو با مایی
هر چند همه چی رو باختیم ولی آزادیم
نمی خونم لالایی
چشماتو باز کن بگو که هنوزم بامایی
چی زدی که هنوز بالایی
اگه هنوزم جا داری
اینو گوش کن
امشبو سر کن با ما
؛[همخوان]؛
یاغی ، اون که هر کسی عاصیه ازش
یاغی ، اون که زندگیش بازیه همش
یاغی ، اگه مثل ما آزاده ای
دستات بره بالا اگه آماده ای