Bahram
Nemitonam
من دیگه نمی تونم

بدون تو من دیگه نمی مونم

می دونی بی تو می میرم

می دونی همه ی دنیای منی

تو خواب و رویا تو هنوزم با منی

می دونی بی تو می پوسم

خدا تو می دونی تویی دنیای من

من دیگه نمی تونم

بدون تو می دونی من دیگه نمی مونم

می دونی بی تو می میرم

تو گفتی دستاتو می گیرم

می دونی همه ی دنیای منی

تو خواب و رویا تو هنوزم با منی
می دونی بی تو می پوسم

خدایا تو می دونی تویی دنیای من

باز افکار اشک شدن روی چشمام

واسه دیدن دیگران قفل شدن پلکام

دستم وصله به تو بسه نرو مرهم تنهاییم

کاغذ و قلمه می زنیم با هم حرفایی

زندانیم تو قفس خونه تمامیه افکارم

پوسیده تو نزاع اخلاقی حتی پروازم

حتی آسمونم شد عاقد عقد و بدی

تا که مسیرم بره به سمت حرف پاپتی

همه خونخوارن حتی رفیقای دور و برت

تو رو می فروشن هیشکی نمیاد بالا سرت

تا که بمیری به زودی راهی میشی به راه دوری که بستنت به قبر نفرته همش
فاصله ی حرف و واقعیت روشنه

می تونی ببینی پستی رو از این روزنه

که من رفیقتم و پشت سرت خنجر کشم

تو به من نارو می زنی و من بستست چشم

همه واستادن کنارت تا کلت کنن

یه وحشی بسازن ملت وحشت کنن

حرفای دلم عمریه سرکوفت شده

حسرت مرگ تو صدام معطوف شده

تو تاریکی گم شدن همه مشعل به دست

به سمتم اومدن مثه انسان پرست

نمی دونستم دور من یه مشت بهره وردار

خدا بیا از زندگیم پرده وردار

من دیگه نمی تونم
بدون تو می دونی من دیگه نمی مونم

می دونی بی تو می میرم

تو گفتی دستاتو می گیرم

می دونی همه ی دنیای منی

تو خواب و رویا تو هنوزم با منی

می دونی بی تو می پوسم

خدایا می دونی تویی دنیای من

اگه بارونی میاد از ابر نگامه

هنوزم یه قطره اشک توی قبره صدامه

خدا ابرو گریه می ندازه تا گل بخنده

می خواد بین فاصله هامون یه پل ببنده

یادش بخیر اقلا ما که غیرت رو داشتیم

ولی این روزا رو گلامونم قیمت گذاشتیم

بذار بخونم تا گوشاتونم احساسم کنن

منکه احساسمو کشتم می خوان قصاصم کنن

مثه سگ می دویی که حتی استخوون هم

نمی ندازن جلوت پس توی غصه موندم

من یه زندگی دارم که شده تحمیل بهم

یه تیکه سنگ بوده شده تبدیل به دل

تو فقط یاد گرفتی که رکب بزنی

یا بشینی درس بخونی بگن عجب پسری

می خوای آدم باشم اینجا آدم قحطه

من دیگه خوشی های زندگیمم یادم فته

هنوز خاطرات تلخم هست باهام

که توقع راه رفتن ندارم از پاهام مثه

یه مسافر که نیومدن استقبالش

تنها کار من توی این زندگی استتاره

که همرنگ بشم با مردم پستی که

تو گوشم دارن می خونن که مرگت نزدیکه

بهرام یه جنازست که هنوز داره می میره هر شب

بذار با غبار تاریخ به دیرینه وصل شم

حتی ابرای چشای من خوب نمی بارن

می دونی من یه زخمیم خب به روت نمیارم

دنیا یه مشت خاکه صاحبه خصلت تویی

دنیا میشه شادیرو بامنم قسمت کنی؟

من دیگه نمی تونم

بدون تو می دونی من دیگه نمی مونم

می دونی بی تو می میرم

تو گفتی دستاتو می گیرم

می دونی همه ی دنیای منی

تو خواب و رویا تو هنوزم با منی

می دونی بی تو می پوسم

خدایا تو می دونی تویی دنیای من