Yara - يارا
Raft ou
؛[آغازی]؛
من آنقدر سکوت کرده ام که سازها حتی از ریخت افتاده اند
اصلا من به تمام زبان های زنده و مرده دنیا میتوانم صوت کنم
ببین
ببین من چقدر ساکتم

؛[قسمت اول]؛
به صرف تپدین قلب که آدم زنده نیست
وقتی دورت رو یه مشت سنگ احاطه کرد
غروب ها که میشه یه پنجره بازه رو به غرب
واسه پرنده ای که حبس تو سینه ام
بهش میگم دونت کم بوده یا آبت که اینطوری کز کردی پشت این میله های استخونی؟
استوارِ چهار ستون بدنم تو بال بزن
حتی اگه هست جات تنگ
بال زدن تو باعث میشه من وایسم
قدم بزنم دور این بیابون بی علف
یه روزی میاد صدای در خونت
یه جفتِ خوشگلِ خوش صدا پیدا میشه برات
قشنگترین شاخه ی درخت حیاط رو میکنم مهر پراش
بهترین جراح قلب جهان رو میگیرم برات
میارتت بیرون
از اون کنج عزلت و دود گرفته
از این خونه ای که به این سکوت خو گرفته
راستی اگه نمیخوره به زیباییت بَر
میخوام بگیرم یادگاری ازت
یکی پر وقت خداحافظی
وقتی که داری میری
وقتی که صدای کبکت، گوش خروس ها رو کر میکنه
وقتی بزاق من آب یه دریا رو راحت تلخ میکنه
وقتی که زبون من همه نیست ها رو هست، صرف میکنه
نوک تیزش رو بزنم روی جوهر تنم
و با خوانا ترین خطی که تو توان من نیست
رو پرده ی اتاق تاریکم مینویسم
پرنده ی من آزاد نیست، سرنوشت تو دست من نیست، وجدان من در خواب است، چشم به چشم تو میگم، غم تو نگاه من نیست، من بنده ی آزادم، رفتن تو کار من نیست، زندگی یه چیستانه، جواب تو دست من نیست، قبرها زیر پامن، مُردن برای من نیست
پرنده چه دوووور شد، این فاصله حساب نیست، رو به آفتاب وایسادم، چشم های من بینا نیست، مردم همه تو خوابن، سری رو بالشم نیست، خونه ی من چه تنگه، اتاقی واسه من نیست، میره و بر میگرده، چشم های من به در نیست