EpiCure
Didgah
؛[قسمت ۱: حصین]؛
هر چی دارم ساختم خودم
اَ اینکه دیوارِ دیروز امروز شده پُلم
اَ اینکه تو تیمم کسی نمیزنه دورم
سلامتی همشون و اولم خودم
نتیجه داد انتخابِ خوب
بعد از این همه خطا و اشتباهِ لوس
قول دادیم به هم دیگه تهِ قصه باشه نور
هِی هُل دادیم همو اَ تو جایگاه به زور
تا شد اشتهائه کور، خب
رپ مثِ دریچه، دنیامو کرد با معنی چفت
حرفام هم که روش شبیه شعر، میزنم داده نتیجه
تا الآن من و اندیشه، نقابو کَندیم اَ ریشه
این بار هم مثِ همیشه موزیکه باید چَکی شه
تفریح بود تا حالا، مِن بعد هم همینه
برعکس چاقالا، تخممه جریمه
بگو بکنن ضمیمه، ما لای پامون عظیمه
پَرچمم که از قدیمه بالاس
کجامون زدیمش؟

؛[همخوان: اپیکور]؛
کفتارا دورم، کفتارا دورم
من بال میزدم میدیدم از بالا خودمو
نمیتونست کسی منو بشناسه
انقد کوبیدم تا آماده ی جنگ آره شدم و
ساختم بعدو ساختم قبلو، ساختم از نو
فقط تا شناختم عقلو
اصلا حس نکردم نه فشار نه دردو
از خودم کشیدم بیرون
هم هار هم جَلدو
؛[پل: اپیکور]؛
رو تنم اگه فقط جراحته
شرط زمین خوردنم واسه من ولادته
فک کردی با تو پریدنم اَ رو حماقته
تو پشتِ ما رو بزن، واسه ما حجامته

؛[قسمت ۲: حصین]؛
آدمم باس رد کنه بره
کم کنه گله پُر بیاد دست خالی بره
ولی حیف، مثِ خودت حیوون دوپام
منم حیرونِ خدام فقط تهشو میدونم چی میشه
میریم خوشحال میکنیم گشاد
دنیا رو میدیم بره ببینیم که خونه کجاست
اونی که مثلِ منه میدونه این روح مُشاست
دروغه شانس پ دنبالِ طولِ موجاست
میخواد برسه به حقیقتِ خودش
این روزا اونی که زده طبیعتو دورش
واسه همه خوبو میخواد الّا برا خودش
چون این دنیا رو متر کرد اَ شریعت تا پُلش دید
حالِ دلا خوب نی تو آدما
نمیگم که حق بدی بهم ها
ولی بدون اگه امروز بدم
چون زدن رفیقای دیروز پشت سرم ولی خب

؛[همخوان: اپیکور]؛
کفتارا دورم، کفتارا دورم
من بال میزدم میدیدم از بالا خودمو
نمیتونست کسی منو بشناسه
انقد کوبیدم تا آماده ی جنگ آره شدم و
ساختم بعدو ساختم قبلو، ساختم از نو
فقط تا شناختم عقلو
اصلا حس نکردم نه فشار نه دردو
از خودم کشیدم بیرون
هم هار هم جَلدو
؛[پل: اپیکور]؛
رو تنم اگه فقط جراحته
قانونِ ما جنگِ رو در رو با شرافته
همین که نقش بهشون دادی براش ضمانته
دیدی تو مهره سوخته ها چقد شباهته؟

؛[قسمت ۳: حصین]؛
آره دیدم همشونو رفیق
این بازیِ چهره هاست همه توی یه فیلم
اسمش هم دیدگاهِ منه
دنیا چرخید تا بخونمش من رو بیتِ سفید
چشم وا کردیم همه اینِ پایین
تو مسیرِ ممتدِ آلوده به زیبایی
وسطِ یه جنگ بین سفیدی و سیاهی
من دنبالِ حسیم بالاتر از بینایی بفهمم
جز تنم دیگه چیه سهمم
فهمیدم فقط باید رد شم
باز ولی رو به رومه جنگل
که گفت رحم آفته نرو راه رو برگرد

؛[پایانی: حصین]؛
این راهی که تو داری میری من خیلی وقته رفتم
تغییر اَ اون باورِ قبلی
جز اون کسی داورِ من نی
طبیعت یعنی همون مادرِ وحشی