Sepehr Khalse
Ghalbe Vatani
؛[مقدمه]؛
سیزده نود و چهار
؛[قسمت ۱]؛
چشما ژاپنی،پَک هلندی
سیس کانادایی ولی سربلندیم
با این قلبِ وطنی
اِی اِی
همه میمونیم در به درم
رحم نمیکنم،حتی به خودم
دور رو وَرم همه میخوان برنامه کنن
میگی شب پایِ توأم ولی من برفکی
رسما تکی چون شکاکِ گهم
میان دور و ورَرم دو تا مجلسی
میخوان مُفت بری کنن ولی متخصصیم
تو لاشخوری از اول
دور و ورم ببین پاستوریزش هم هَ
حرفامو با شمشادا زدم
آدما چون زدن بِم دادا رَکَب
بکسمو میبینن جیغ میزنن
اکیپمون دیگه فازِ جن داره قشنگ
آره برنامه میچینم تا کنسل کنم
چون حال میکنم بیشتر من منزل کلا
رو سَم چت کنم،که کم فک کنم
قلبمو به شبای شهر بسپُرم
شبا فضا تو بار،برادرا رو کار
دود کن بره میخوای تراولو چی کار
کلِ زندگیتو بده بره یه جا
کلِ زندگیتو بده بره یه جا
من اون دیوونه که چرخ میزنه تو شهر
بازم هنسی و فکر منو میبره تو تخت
میزنه تو سر
فکرای تازه
میخواد آیندشو با این شعرا بسازه
؛[بریچ]؛
آره داش خلاصه،
پشت میکروفونیم و
گلم دوره و حالم خراب
داش دکی هم ترکو میخوادو
ماشالله
آه
؛[قسمت ۲]؛
قلم دستشه ،بسشه
هر چی کشید از نسلشه
خسته شه مینویسه باشه
شاید یه رو اشتباه شه بخت اون هم وا شه
این زندگی چرتِ محضه
دنیای همه این روزا چرکِ دسته داش
رفاقتا دیگه نرخش بسته به روزه
ولی داش سپی سفت نشسته جاش
خوب منم که اینجوریه داستانم
هر دفعه میام دیدی یه دراگ با من
سیاه پوسته نه که تو چلسی بود
هر کی که بام میشینه به فاک دادم
در دافا دَر میرن أ دست من
در میرم أ دستِ سمند سبز
خوبه خانم ولی نیستش پسند من
چونکه اصاً به کم نباس پسنده کرد