Putak
Emrooz
[ متن/تکست آهنگ " امروز " از پوریا پوتک از آلبوم کاناشی ]

؛{مقدمه}؛
این دنیا دیگه مثل قدیما نمیشه نه
با فکری راحت بشینیم ما همه پیشِ هم
یه گل بی ریشه تا مدتی زیباست
بعد از یه مدتی اون گل پژمرده و سیاه ست

؛{قسمت ۱}؛
دنیا دو روزه اَ خدا بترس
این مردمو یه جور راضی کن پس
هی نگو به ماها همین که هست
نشستی اون بالا رو میز قدرت
داریم زجر میکشیم حتی توو غربت
مطمئن باش حرومه نونِ سفره‌ ات
دیگه مثل قدیما نمیشه نه هیچی
دیگه مثلِ قدیما نمیچسبه هیچی
نوشمک یخمک بستنی
گل کوچیک دوستای خوب و خواستنی
دیگه توو ایران نمیشه زندگی کرد
نه نه توو ایران نمیشه چیزی رو خرید
هیچی، گوشت، مرغ، دوچرخه، گران
خانه لباس یا حتی پراید
دیگه سیاست پدر نداره
دختره خوبم زیره دو دوست پسر نداره
دیگه نماز ارزش نداره
دین کیلو چند یارو وضعش خرابه
چیزی نیست فشار به عقلش نیاره
شباهتی دخل و خرجش نداره
دولتیش پختش بیست، سیل زلزله تخمش نیست
جوونا بیکارن تخمش نیست
کارگرا مینالن تخمش نیست
این ایران کی به کی هست
سوریه جنگه به تخم دولت
این یکی هست یه هدشاته شاخ
یه تیرِ بی نقص توی مغز مردم میریزی پس
فساد مفسد زیر میزی هست
؛{همخوان}؛
حجاب اجباری دخترا دربند
مادرا خیاطی پدرا دست تنگ
جوونا پیر با هزارتا دردن
سیاه و سفید توو ایران برده ان
هیشکی‌ ام هیچی رو نمیگیره گردن
مردم گروگانن نه که شهروند
تقصیره آمریکا تورنتو لندن
همینجوری آروم آروم دورت رو کندن
میزنن بیرون ترنسا با هزار لرز
دختره توو اوینه واسه یه بار رقص
خدا به حرفم گوش کن یه بار پس
بیا بذار توو دستم یه بار دست
پدرامون شدن از دم نوکر
امر به معروف نهی از منکر
به زور به ناموسِ من و تو
این مملکتو کشیدن به عن و گوه
نذاشتن اینا برا بنده هم حس
همجنس بازا پناهنده‌ان فس
پسرش زیرِ سیل مُرد
ولی توو اروپاست پسره نماینده مجلس
اوف تموم نمیشه
جوونیِ ما که دیگه جوون نمیشه
این ایران هممونو گاییده
تو اونور حرومت میشه
؛{قسمت ۲}؛
حقیقت ها رو باید کشید، به عنوان یک نقاش
باید کشید از اشکِ مادر
از عمقِ درداش
حقیقت ها رو باید خوند به عنوانِ یک رپر
به عنوانِ یک شنونده تو هم الگو بگیر از حرفاش
حقیقت ها رو باید ساخت، به عنوانِ یه کارگردان
باید ساخت از زندگیِ بچه های کار از کارگرها
حقیقت ها رو باید گفت، به عنوانِ یک راوی
از برِگی به گرگ تبدیل شی مطمعن باش که گاوی
خورشید به پنجره تابید، آسمون رنگِ آبی
این داستانا مالِ قصه هاست آری
؟} و کره و نونِ سوخاری}
زندگی ما همه سیاه ست سیاه
هممون توو دستامون سیگارِ سیگار
تنها رفیقامونم دیوار دیوار اتاقمونه
هممون دیوانِ دیوانش

؛{همخوان}؛
حجاب اجباری دخترا دربند
مادرا خیاطی پدرا دست تنگ
جوونا پیر با هزارتا دردن
سیاه و سفید توو ایران برده ان
هیشکی‌ ام هیچی رو نمیگیره گردن
مردم گروگانن نه که شهروند
تقصیره آمریکا تورنتو لندن
همینجوری آروم آروم دورت رو کندن
میزنن بیرون ترنسا با هزار لرز
دختره توو اوینه واسه یه بار رقص
خدا به حرفم گوش کن یه بار پس
بیا بذار توو دستم یه بار دست
پدرامون شدن از دم نوکر
امر به معروف نهی از منکر
به زور به ناموسِ من و تو
این مملکتو کشیدن به عن و گوه
نذاشتن دیگه برا بنده هم حس
همجنس بازا پناهنده‌ان فس
پسرش زیرِ سیل مُرد
ولی توو اروپاست پسره نماینده مجلس
اوف تموم نمیشه
جوونیِ ما که دیگه جوون نمیشه
این ایران هممونو گاییده
تو اونور حرومت میشه
؛{پایانی}؛
این دنیا دیگه مثل قدیما نمیشه نه
با فکری راحت بشینیم ما همه پیشِ هم
یه گل بی ریشه تا مدتی زیباست
بعد از یه مدتی اون گل پژمرده و سیاه ست