Putak
Panj
[ورس یک]

انگشت اشارم رو میبندم
متنفرم از کسایی که با نشون دادن میخندن
به تو به من به هرکسی
به این زندگی نجس کر کثیف
به راه کجی که میرم ولی از قصد نیست
به برگزاری نماز تو این زمین غصبی
مال تو نیست که بیت الماله
شعر ها رو رو ورق بنویس بعد هی کن پاره
ما قصدمون ازدواج نبود ولی حیف شد فارغ
زندگی همینه تو فک کن خوابه
نوبت میرسه به انگشت کوچیکه
چه دنیایی داره این انگشت توی دنیای پوچی که
کثیفه دقیقا مثل این انگشت
که همش توی بینی بوده
من هم حسش بدم فحش نیست
به این مملکت و به این
قصه که از پشت به خورد بچه هامون میدن
از دوران مدرسه فرق قرآن و هندسه سانسور
انگشت حلقه عشق شما نمره ی خیانتش چنده
از این دوران زمان زیادی گذشته
ولی هستم هنوزم به یاد اون *
انگشت حلقه فقط جا سوزشش مونده
چون خیلی ها انگشت من رو انداختن تو کوره
ما که عشقمون سوخت و رفت
درد نبودش من که نه کوه رو کَند
انگشت حلقه خاطرات شکست بنده
انگشت حلقه دلیل شادی و اون خنده
انگشت حلقه که خیلی ها ندارن
حلقه ای که داشت واسم ضربه ای کوبنده
انگشت حلقه این انگشتم میبندم
انگشتی که یاد داد بهم عشق کیلو چنده
[ورس دو]

* به متجاوزین شهوتی
* به تو * به * * به *
* به این مردم وقیح
* به این * مردان پوچ و حقیر
* به پول و کیف و وارثت
* به دوربین پرست های همیشه در حادثه
* به تروریست عرب صهیونیسم
* به *
انگشت * بستم رفت
دختری که با همین انگشت هستیش رفت
فقط مونده انگشت شست آخ
واسه اروپا پیروزی واسه ی ما بیلاخ
انگشت شست رو بستم هر پنج انگشتم
شد یه مشت هست چربم مشتم
روش یه تتو
هشت و هشت تو دهن یه مشت آدم پلشت و پشم