Putak
13Bazande
1بدون شک 13 بند

[مقدمه]
اینجام
اصلا نباشم بهتره
تف تو این زندگی واقعا
چه زندگی گهی

[همخوان: صور بند]
یه صدایی تو سرمه
که هی منو تو تنهاییا میکشونه طرف شعر
میگه خالی کن خودتو
منم که طلبه هی
اَ خدا کمک میخوام
هرچقد کرمشه‌ (کرمشه)
یه صدایی توی سرمه که
منو تو تنهاییا میکشونه طرف شعر
میگه خالی کن خودتو
منم که طلبه هی
اَ خدا کمک میخوام
هرچقد که کرمشه

[قسمت 1: پوتک]
نذار سر به سرم
من پر‌ دردسرم
بیست و چند سالی سنمه
ولی موی سفید هست تو سرم
قربونت برم
من خونه دلم
من بغضه چِشام
اَی تف تو چشا
دل آشفتم یه جایی میخواد دور
بذار شیشه ماشینو بدم پایین بادی بیاد تو
بذا اَ لا لبم با این سیگار یه حالی بیاد دود
که همه بفهمن چه حسی دارم
چایی بیار زود (چایی بیار زود)
در نمیاد اَ خاک رس‌ گُلی
ماها بی‌پولیمونو باید پست کنیم
بعضی وقتا فک میکنم بانکی بزنم
رفیقم میگه نه، بابا کصخلی؟
کاری کردم که وصل به حرکته
از قمار بگیر تا شرطی که کردتت
از دعا بگیر تا سجده به برکتت
نماز و دین و توحید و وحدتت
کنترل آلت جنسی و شهوتت
شفایی نداشتش واسه ما شربتت
بدجوری زمین زد ما رو ضربتت
ما نوچتیم، تو بمون برا سرورت
(تو بمون برا سرورت)
[پل: صور بند و پوتک]
نمیشی مث اون چون
اون همه چیشو باخته
ردش کف چاله موند، چون
اون تو همش افتاده
نبوده لای پر قو
شباشم توی رنج و عذابه
دستا بالا سمت نور
دعا کنین که وقت اذانه

[قسمت 2: پوتک]
زندگی یعنی خدا، من، پول، بنده
با اینکه دل من خون گرمه
رو هر هدفی زوم کردم
یه چیزی ما رو از پشت انگول کرده
مرگ تنها راهمه بعد از این
این دنیا با همه غرضی
که داره دست رو قلبم میذاره
میگه جنسش چیه آهن عوضی
میخوام بکشم از آدما بیرون
دقیقا زندگی منو کردن آدما بی‌روح
آرزوهایی که همشون واسم ماورایی بود
تبدیل شد به خاطرات و باورای پوچ
زندگیشو با دستاش ساخته
دولت همه‌چیشو بد تاخته
سر به سر اون کسی نذار که زندگیشو از صفر تا صدشو باخته
صبح تا شب به فکر کار‌آفرینی
ولی انگاری تو این دنیا خوردیم ماها فریبی
انگاری خوشبختی رو تا به اینجا سال‌ها ندیدیم
خدا جوری رفتار نکن که انگار با ما غریبی
زندگی نمیذاره بکشیم یه نفس راحت
میگه عاشق ماس ولی میدونم هوسه واقعا
زمان داره میگذره و منم خب از ترس ساعت
باید بجنبم برا علفا و هرس راهم
آه
(از ترس ساعت
باید بجنبم برا علفا و هرس راهم
صبح تا شب به فکر کار‌آفرینی
ولی انگاری تو این دنیا خوردیم ماها فریبی
انگاری خوشبختی رو تا به اینجا سال‌ها ندیدیم
خدا جوری رفتار نکن که انگار با ما غریبی)
[همخوان: صور بند]
یه صدایی توی سرمه
که هی منو تو تنهاییا میکشونه طرف شعر
میگه خالی کن خودتو
منم که طلبه هی
اَ خدا کمک میخوام
هرچقد که کرمشه‌ (کرمشه)
(تو سرمه که
منو تو تنهاییا میکشونه طرف شعر
میگه خالی کن خودتو
منم که طلبه هی
اَ خدا کمک میخوام
هرچقد که کرمشه)

[پایانی: پوتک]
ای تف تو ذاتت