Navid
Neshouni
[قسمت اول: فرشاد]
میخوام برم اونجا که علف هرز نیست
قاتل ریشه ی درخت های میوه دار
دور از گیر و دار
سکون فریاد و جیغ و داد
به آب زدم بی گدار
به دنبال گیشه های بی شعار
خراب شراب رقاص ناکجام
یه پاسخ پشیمون بعد علامت سوال
میخوام برم اونجا که تا حالا کسی نبوده
توو کتابی که فقط نقطه ته جمله هاست
سنگینه بار
میخوام این بار خالی کنم یه جا
که جرم تحمیل اندیشه ها
نتیجه ها باشن همه تویِ طی مسیر ما
جریمه ها نکنن دلسرد سلیقه ها
بگو کجاست اونجا که لغاتِ دل میچربه به شعارو
با سوال نمیری توو سیاه چال
از دیدن سیاهی
نه از نابینا شدن توویِ تاریکی میترسم
دلم میخواد جون دوباره غریبه
رستاخیز میخوام از این تابوت غریبه
بد اسیرم و گم توو این جاده های روح کش
طاق طاقتم و داغم غریبه
وسعتم غرق شد توو یه چاله آب
لای خنزر پنزر هات چی داری واسم غریبه
همه ی آدرس هایی که دادن اشتباه بود
دست تو فِلش کن واسه من غریبه
[همخوان: فرشاد]
نشونی بده قبل اینکه خود من
توو خودم زندونی بشه
سمت حیرونی بره
اگه گرمم ، نشونی زمستون
اگه سردم ، نشونی تابستونی بده
نشونی بده قبل اینکه خود من
توو خودم زندونی بشه
سمت حیرونی بره
اگه سبزم ، بهم بگو پاییز کجاست
اگه برگ ندارم ، بهار و نشونی بده

[قسمت دوم: نوید]
رد خط بند کولت روی شونت
یا جای پای بی غبار توویِ راهت
سفر کدومه
رفتن یا وایسادن
اینم یه سوال رو سوال های بی جوابت
منم نویدِ یه امید مضمحل
منم عصای دستای روشن دل
یه عمریِ سر این پیچ وایسادم
شدم سوژه ی آدمای خوش خنده
تو چشماتو بده بهت حقیقتو بدم
قلموتو بردار رنگ زمینه رو بدم
بیا عمرتو بشمار
بریز توویِ شیشه
من قیمت همین چندتا دقیقه رو بگم
جوابمونو دادن ولی باز میگم
گلمدی گورمدیم سنی
اینم ترکیش
ما بغض هامونو جویدیم خوردیم
شدیم قطره اشک های خوش خیم
آشنا بیا دستاتو بده
اینا که رفتن دیگه برنگشتن
آشنا بیا چشماتو بده
اینجا بیننده و نابینا جا به جا میشن
آشنا منم غریبه ی جاده ها
پسر امام همه ی غریبه ها
آشنا اگه میخوای بمونی
بیا بازم بپرس نشونی
[همخوان: فرشاد]
نشونی بده قبل اینکه خود من
توو خودم زندونی بشه
سمت حیرونی بره
اگه گرمم ، نشونی زمستون
اگه سردم ، نشونی تابستونی بده
نشونی بده قبل اینکه خود من
توو خودم زندونی بشه
سمت حیرونی بره
اگه سبزم ، بهم بگو پاییز کجاست
اگه برگ ندارم ، بهار و نشونی بده