روشن ه آتیش ما به یاد جگر جد
پیر فامیل توی شاخ میدمه تا ما برقصیم
وقت رقص ه وقت رقص ه
برگها رو جوید و آروم رفت تو خلسه
صدای زنگوله ی گاو برکت
یه عمر منبع الهامم بوده واسه حرکت
که خورد با صدای ارتعاش کاسه سر ضرب
روحم رو کرد خارج از جسمم
زنهای حامله به صف ، دیو روی تخت
میاومدن بهش تن بدن
شیطون ته حرمسرا خوابیده بود خندون
به بچهاش یاد میداد بشکن بزنه ، گفت :
من تو فکر صلح و صله رحمم
دنبال یه خاک خوبم که بی خون بشه فتحش کرد
کیه پله بعد من؟ تو بگو... وقتی از قبلی رد میشم
یه روز چنگیزم گریزون از جنگیدن
یه روز تیمور فاتح جاده ابریشم
من کی ام؟ من کی ام؟
صدای زمینم یا اهریمن؟
هرکی هستم افتخار قبیلهام
من با استخون برده های مرده روی سرم
دل قشنگ ترین دختر قبیله رو میبرم
از جادوگر جنگل دو شیشه اکسیر جاودانگی میخرم
و لای درختهای بلند میشم محو
نیزهام از دندون آخرین شکارم ه
پشت نقره ای من آینه رشادت ه
دره های مرگ رو پشت سر میذاریم و ساکن
میریم به پیشواز آینده...