Navid
Rastegar
اتاق تاریک ، صدای کلیک‌هام
خواسته‌های بقیه ، من از دنیا چی می‌خوام؟
غیر چندر غاز پول ه که بعدش
خودش بشه مایه عذابم.. گور پدرش!
حس می‌کنم اینا مریضم کردن
پالتو پوشیدم پیش طبیبم رفتم
واسم یه هفته پرهیز از شهر و
یه بسته اسمارتیز تجویز کرد
نم نم بارون می‌باره ، کبریت‌ها خیس ه
مهم آتیش ه ، گرم می‌کنم روح رو با هیتر
میگم حالیت ه؟ میگی حالیت ه
دنیا دو روزه بکن بیخیالی طی
غصه که نه پسته بخور جاش
این هم میگذره میره به کوتاهی لحظه‌های شاد
رقص موج موهات با شاباش‌های باد
انگار قبلاًها دیده بود همین رو تو خواب
یه سیلی بزن توی صورتم...من وسط واقعیتم
هیچ وقت دور و بر من نبوده تا به این حد قشنگ
نگاه چطور آفتابگردون‌ها رو ساقه میرقصن
تو مزرعه به هم میشیم نزدیک میگی : گردو
من هم میگم : شکستم!
ولی چشم‌هام رو بستم
تو رو کردم مجسم
یک از مدرسه رفتن
دو از فاصله خستم
این رو میخونم من از چشمات
که من رو میخوای من هم میخوام مردت باشم
بیا با هم بشیم رستگار
هر جا بودیم حتی توی قلب شاوشنک