شبی دیدم، توی خوابم
ته دریا، زیر آبم
زیر آبها، می زنم ساز
توی آبها، می خونم باز
شبی دیدم، توی خوابم
روی ابرا، پیش ماهم
ماه و ناهید، من و خورشید
خدا تا صبح، ما رو می دید
شبی دیدم، توی خوابم
ته دریا، زیر آبم
زیر آبها، می زنم ساز
توی آبها، می خونم باز
شبی دیدم، توی خوابم
روی ابرا، پیش ماهم
ماه و ناهید، من و خورشید
خدا تا صبح، ما رو می دید
تا صبح شد، زنگ ساعتا در اومد ؛
بازی ِ شبونم بازم مُرد …
تا صبح شد، بوق ماشینا در اومد ؛
آبی بیکران بازم مُرد…
شور پرواز، ته دریا،
بازی موج، روی ابرا،
دوباره صبح، دوباره رنگ
دوباره روز، دوباره جنگ!!