Saman Wilson
Ghermez
؛{مقدمه: تارا}؛
سفید
رنگ خاطرم بود
پر کشید
زردم سبـز بود
آبیم آبـی تر بود
معذرت نخواه ازم
تو طعم لبخند و از من گرفتی
دیگه رنگی نمونده
جز قرمز..

؛{قسمت ۱: مهرادهیدن}؛
شانس نی چون تاس نی
بینهایت باطری
کج نمیره لاستیک تا لق نزنه شاسی
آره زدی ولی جاش نیست
باز زدی باز جاش نیست
حالا من میزنم بیا بخور تلخه چاشنی نه
آره زوم ندارم این صحنه رو ببینم
که باغچتو زیرو رو کنمو گلاتو بچینم
نوبت من رسید ولی نمیتونم بشنم
تا سفید بیاد پایین جاش بره بالا

؛{همخوان: تارا}؛
قرمز...
؛{قسمت ۲: مهرادهیدن}؛
من یه محصولم از کارایی که تو میکردی مخصوصاً
آتیشی بود هر روزم خوب یادمه هنوزم
پاره کردی روح و ولی انتظارم نخ سوزن
پوست و کردم عایق تا تو آتیش تو نسوزم
میگی اون روز کی میاد تا عوض بشیم جفتمون
خاطره شه رد شیم ازش جا بذاریم پشتمون
هه ، اون روز راه دوریه
هه ، اون روز راه دوریه
اون روز راه دوریه
سفید میاد پایین جاش
سفید میاد پایین جاش
سفید میاد پایین جاش
اون روز راه دوریه
اون روز راه دوریه تا سفید بیاد پایین جاش بره بالا

؛{همخوان: تارا}؛
قرمز...

؛{پل: تارا}؛
دیگه معذرت نخواه
تو طعم لبخندو از من گرفتی
گرفتی

؛{قسمت ۳: سامان ویلسون}؛
اسم تو فعلاً روشه اسم من رو پوستشه
قدر استعداداتو بدون قراره زوزه شه
فشنگام پوکه شه خارج از لوله شه
نمیتونم وایسم تا اون روز بشه
بد کسی و نمیخوام و آدم پستی نیستم
ولی تو دست گذاشتی صاف رو هست و نیستم
روز شبه بی من حالش بده بی من
میام پس میگیرمو آغاز فصلی دیگر
که تو این فصل نو ، نمیذارم غرق شی
میام میگیرم دست تو
چشاتو میبینم پاک میکنم اشک تو
غمو غصه هاتو جمع کن بعد برو