Saman Wilson
Emrooz Na
؛{قسمت ۱: سامان ویلسون}؛
تگرگ بیاد سنگ بیاد
نمیتونه حال منو بد کنه سیل بیاد سدم
جلو راهم اگه شیب بیاد چرخم
شیر بیاد هستم
باید چیزی مثه دیو بیاد درم
حال من عجیبه
یجوری که اصن خودم باورم نمیشه
زشت برام زیبائه
مثبت امروز فیل جلوم میخوابه
حال حاله بی تابه
نور دیدم میخوام فانوسو چیکار
دنباله حال بد منی برو تو کار جادو و اینا
هیجان بالا نبضم تند بیدارم اولین نفر تنبل مرد
حالمو خراب کنی امروز نمیشه
چنگ بندازی پوست نشون نمیده
تیکه هاتو بنداز ، بنداز یه دونه دیگه
چهل تیکه شوت کن منو توپ تکون نمیده

؛{همخوان: کیارش}؛
مست جاده خسته نیستم
راه زیاده
بازم جا داره بیشتر
خاموش ، آسون
اینا مال من نیست
اینا مال من نیست
امروز نه
؛{قسمت ۲: مهرادهیدن}؛
شعله ورم قد یه خورشید
لبریزه سد انگیزه خشک نیست
میخواد گیر بده بهم کسی پشت میز
بگو بده بره امروزو نه
پرتاب پرواز سقف نداره کهکشان ابعادم
منفی برسه هربار اخبار باز میگم بده بره امروز و نه
نمیکنم شرکت تو نفرتت
قصه هات غیبتت
اشتباست بالاست غلظتش
اینارو بده بره داشی امروزو نه
آره بده بره امروزو نه فردارو سعی کن ولی امروزو نیا
توان زیاده بخوام شل برم محاله
نیروی خالص پشت من سواره

؛{همخوان: کیارش}؛
مست جاده خسته نیستم
راه زیاده
بازم جا داره بیشتر
خاموش ، آسون
اینا مال من نیست
اینا مال من نیست
امروز نه

مست جاده خسته نیستم
راه زیاده
بازم جا داره بیشتر
خاموش ، آسون
اینا مال من نیست
اینا مال من نیست
امروز نه