Hunter
Donyaye Aghim
هانتر :
تو یه نگاه غریبی
تو یه فرد آشنا
تو یه قایق قدیمی
تو یه راه ناشناس
تو یه صدای مریضی
که میگن از جنس ماست
تو یه دنیای عقیمی
که هنوزم سر پاست
تو یه دیده ای واسه ندیده ها
تو یه تصویر جدیدی از قدیم ما

" تو یه دنیای عقیمی... "

سراب :
تو یه مشت کاغذ مچاله
تهدید میکنی که بری ؟ از خدامه
نه رفتی برگرد یه سر دوبراه من تفریم سردرد تو الکلامه
من یه شیشه اسمیرنف ام
یه رعد و برق ام که چشمگیر شدم
خون و خورشید با هم هارمونیک
یه سمفونی تو فیلمی کوچیک شدم
به چشم نمیام
عشق نمیخوام
دستم از دنیا کوتاست
فکر نمیخوام
فکر زیاد
مغزم توش یه کودتاست
کود بپاش به اینا آب بریز
که بیشتر رشد کنن و بیشتر خالی شه ریشه هات رفیق
آره کود بپاش به اینا آب بریز