2
.
1 :

همه جا تاریکه حس میکنم
زبونم لال خدا هم خوابیده
اینجا بوده نور قبلاً
همه شدن دور از هم
تاریکیو دود همش
مردمه شهر کورن اَه
حس میکنم تو قبرم
تنهام،هر روز هر شب
بار دارم پَ کو بچم؟
مریضم پَ کو تختم؟
همه تو لجن گیر کردن
گنده هاشون بی رحمن
تو پول و خون میغلتن
ظلم میکنن میخندن
میفهمن میفهمم
میخندن میجنگم
بِذا بخنده ولی اجباری معنی نداره
میخواد بگه ولی انگاری حرفی نداره
میخواد بره ولی تو تاریکی گیر کرده
همین تاریکیاس که همرو سیر کرده

قسمت 2:

صدا میاد همون صداهایه روشن
که تو تاریکی گُمَن
نمیذارن حرفمو بزنم
مغزاتون همه پلاتینی شدن
فرار واسه گوسفنداس
مار باش ولی پوست ننداز
شاه باش ولی کون ننداز
چوپون باش ولی چوب ننداز
زوزه نکش ناله نکن حرف بزن
خیز وَردار شکارچیتو چنگ بزن
بگو بینم فهمیدنش سخته نه؟
حرفامو میگم بچه من
کارمو بلدم مینویسم شب به شب
افکارمم عینه پیچه هرزه هرز