Tag Team
Hadaf Had Nadare
هدف حد نداره
مرز و سد نداره
رو بیت تگ تیم


هدفم حد نداره میرم به اوج آسمونا
غرضم پخشه نظرم تو کوچه خیابونا
روش مد نظرمم رپ بیا تو تا
آشنا بشیم واسا ببین حالا کیه رو کار
ندیده زندگیمو میکنن تقدیم همه
ندیده زندگیمو میکنن تفسیر همه
شاید تقصیر منه شاید تقصیر همه
میگن اینور آب بهشته و تفریح همه
میگم این کتابو نوشته ها تفریح منه
فقط فساد تو اجتماع تفریح شبه
میگن از مرز رد شدی یه باره عشقه
یه ماهه قصر بالاسو حالا یه ساله بنزه
زندان و حبس برا نژاد و اسمت
عرفان و سرکش دو مثال زنده
نذار سر به سر من
بشی درد سر من
میشی در به در من
تا هست سر به تن من

از بالا یه نگاهو بی اراده میخندیم
دنیا زیره دستامو تو هم زیرش میچرخی
عرفان خط من یه جرمه سازمان یافته
جلسه ی آپالاچین یکی دنیا رو باختش
بخوای زندگی کنی سخته زنده بمونی
اشهدو نمیشه حتی تا نصفش بخونی
الان تو صفن از ما دور هستن
ولی بازم فاصله کمه روز قاتل شبه
یا شب قاتل روز همه قاتلن سارقن
خیابون داره نفوذ و هر کی تابع اوست
باید بگیرمش تویه دستام تو این سرما
واسه اینکه بخوام بمیرم زوده الان
هر جا میرم عین سایه باهامم
حتی هرجا میرم فکر جایه پاهامن
از قتل گذشتیمو خون از رو چنگا شستیم
دنیا رو گرفتو شروع کرد یه جنگ با خورشید
صدای عرفان و خشایار و سرکش اومد
رویه قله ی رپ سفت مثل سنگ رو کوهن
لیز نخوری تا بالا راش یخیه داش
آخری نرسید هیچ پاش بخیه داشت
مقصد تش خشونته
فشاره زندان و سختیش رو شونته
پس بسوز بساز همیشه و بس
اگه بخوای نخوای زمین همینه که هست

هدفم حدی نداره مرزی نداره میرم فراتر
خواسته دیگه ندارم
قلمم ردی بذاره حرفی که داره میره فراتر
نه خواسته دیگه ندارم
ندارم
نه ندارم نه ندارم
ندارم
نه ندارم نه ندارم
کلی کاره و فشار دائم و سال ها لازم ولی می رسم بش آره

زمین سرد و زندگی سنگینی میکنه
هر کی درگیره زندگی ای شده که سرش جنگه
از دستت میره نپاییش ما اسیر فرداییم
ما از نبودش همیشه ترس دارییم

جنگ هر دو وره و درد هر دو وره و
قتل و مرگ و حرف مرد تو هر دو سره و
سر تا سر سرزمینا سرما سره و
سر تا تهشو سر کردن هنره و
هر یه قدمت به طرفش نزدیک به قبرت
میشی و به زندگی ای که نجات از دست مرگه
هر شب هی نگاه به ستاره ها بجای خواب
بذار خشاب خالی شه نیستن فکر نجات ما

مثل شلیک گلوله تو شب های بغداد
زنم هی جیغ پخش بشه صدای فریاد
کنن تحریک سروده هام دلای افراد
هر چه امشب مینویسم به یاد فرداس

صدای عرفان و خشایار و سرکش اومد
رویه قله ی رپ سفت مثل سنگ رو کوهن
لیز نخوری تا بالا راش یخیه داش
آخری نرسید هیچ پاش بخیه داشت
مقصد تش خشونته
فشاره زندان و سختیش رو شونته
پس بسوز بساز همیشه و بس
اگه بخوای نخوای زمین همینه که هست

هدفم حدی نداره مرزی نداره میرم فراتر
خواسته دیگه ندارم
قلمم ردی بذاره حرفی که داره میره فراتر
نه خواسته دیگه ندارم
ندارم
نه ندارم نه ندارم
ندارم
نه ندارم نه ندارم
کلی کاره و فشار دائم و سال ها لازم ولی می رسم بش آره
شستشو گذشت و بدخواها رو کشتیم
جفتمون تو قتل و خون چنگا رو شستیم
دنیات دست ما و رشدت دست ما
هنوز زود بتونی بکنی جنگ با خورشید