Genius Farsi Translations (ترجمهی فارسی)
Real (ترجمه فارسی)
[متن و ترجمه آهنگ «واقعی» از اِناِف]
[مقدمه]
آره، موسیقی واقعی
یَغ! آره
به من بگو، دارم چیکار میکنم؟
فقط برو تو اون حال و هوا، میدونی؟
به من بگو، دارم چیکار میکنم؟
هووو!
[ورس]
یکی این کیسههای جسد رو بیاره
قراره بیتهارو بریزیم توشون—نه، رَپرها رو
ادویه بزن روشون، بعد بندازشون کنار من رو بیت
بعدش من میخورمشون
از سر میز دور شین، شماها به اندازه کافی گرسنه نیستین
شما مثل ما گرسنه نیستین
اونا راجع به من حرف میزنن انگار همینجام
ولی راجع به تو حرف میزنن، انگار تموم شدی
پرستاره اومد تو اتاقم، گفت دیوونهام
منم رو تخت بیمارستان هیپهاپ، با قلم و دفتر
گردنم تو گیرهست
گفتن دیگه نمیرم از اینجا
چرا؟ چون من مریضترینِ مریضام
هر رپری که بگه بازی دستشه
میرم وسط سِشِنش، پاشو قطع میکنم
یه نارنجک میبندم به سرم، ضامنشو میکشم
موسیقیم ذهنو منفجر میکنه
هیچکس مثل من این کارو نکرده
هیچوقت سطح منو تجربه نکردی
مشکل دارم با این که هی حرف میزنن
جوری رفتار میکنن که انگار همه قراره بفهمن
بهتره با چشمای باز بخوابی
میخوای بدونی چی فهمیدم؟
نگاه کن به طرفداران آمادن
اون آلبوم قبلی سنگین بود
اون آلبوم قبلی خالص و زمخت بود
میخوای با اون برابری کنی؟ فقط بذار
کاری رو بکنم که خوب بلدم
بهتره بری رولت روسی بازی کنی
تا اینکه بیای تو استودیو با من
چون من یه ذره هم که بخوام جدی شم، میپرسم نفر بعدی کیه؟
مراقب باش، یه نگاه به ساعت بنداز
وقته منه
این نردبون موسیقی رو که بالا اومدم
یه قُمه برداشتم، بازی آماده نبود
وقتی رپرا از نردبون اومدن بالا
نردبونو بریدم و گفتم: "خدافظ"
چی شد؟ دنبال کفزنی بودی؟ تلاش خوبی بود
همهچی که تو اینترنت میخونی رو باور نکن
نمیدونم دندونپزشکت کیه
ولی باید دهن تو رو بشوره
به من نگو خودفروخته هیچوقت نبودم
جهنمو تو زندگیم دیدم
ولی میدونم بهشت چیه
خدایا ببخش، چون گناهکارم
ولی تو بهم موسیقی دادی تا دوا باشه
کسی نمیخواد وارد حریمم شه وقتی تو مودم
که بهتره تنهام بذاری
من یه MC خشنم
باید یا بهم رَپر بدی یا بیت—یا جفتش!
میپرسن: "نِیت، معروف بودن چه حسی داره؟"
اُمم، اگه معروف شدم، میگم
فکر میکنم اگه هیچوقت ریسک نمیکردم، چی میشد؟
فقط ۲۰۰ دلار تو حسابم بود
داشتم با همون زنده میموندم
پول لازم داشتم واسه کرایهم
پول واسه بنزین
شکایت نمیکنم، فقط دارم راستشو میگم
قول میدم هرگز برای احترام التماس نکنم!
خیلی وقتا کلافه میشم، ببین چی ساختم
زمان داره میگذره و من صبر ندارم
مثل دکتریام که کار نداره صبور نیستم!
هی راه میرم، عقب جلو
هی رقابت میکنم
تو هیچوقت تو کتاب من نبودی، ولی تظاهر میکنی که صفحههامو خوندی
من صحنههارو میلرزونم
حرف واقعی میزنم جا بده، چون دنبال یه چیزیم که گفتن بهش نمیرسیم
من معروف نیستم من فقط نِیتام
و فکر میکنم دنیا چطور باهام برخورد میکنه؟
شاید ازم بدشون بیاد
ولی اگه چیزی ازم بدونی
میدونی که این یعنی من تغییر نکردم
چون واقعیم
مهم نیست تو حال میکنی یا نه من حال میکنم
اگه خوشت نمیاد؟ مشکلی نیست باهاش کنار بیا
اگه خدا واقعی نباشه، پس "واقعی" وجود نداره
قبلاً میپرسیدم چرا وجود دارم
الان تو دنیایی هستم که فرق داره
میپرسیدن: "وقتی بزرگ شدی، میخوای چیکار کنی نِیت؟"
شک دارم بفهمن
زندگیم آشفتهست—مواظب قدمهات باش
بعضی از بخشای ذهنم ممنوعه
توش دنیاییه که تو نمیشناسی
چون هیچوقت توش نبودی
حتی اگه ده دقیقه وقت داشته باشم، نمیتونم توضیح بدم چی تو ذهنمه—سراغش نرو
خیلی از خودم رو ریختم توی این خطها، فقط دارم ازشون محافظت میکنم
همه میخوان حقیقت زندگی رو بشنون
ولی وقتی یه چیزی یه کم تلخه، زود دلخور میشن
من فقط فکرامو مینویسم و اونا بهش میگن منفی
میخوای بدونی قلبم کجاست؟
تو جمع برجستهام چون زبالههامو به تن میکنم
خیلی سخت کار میکنم
و هر بار تو آینه نگاه میکنم، فراموش نمیکنم از کجا شروع کردم
[پایانی]
بهم بگو، اینجا دارم چیکار میکنم؟
بهم بگو، اینجا دارم چیکار میکنم؟
بهم بگو، واقعاً دارم چیکار میکنم؟
اگه قرار نیست واقعی باشم،
پس اینجا چیکار میکنم