{متن آهنگ «ناخدا» از مهدی اسنا و رضا پیشرو}
[مقدمه: پیشرو]
بیا
نمیدونی اَ کجا شروع کنی، نه؟
خیلیا جواب این سوالو نمیدونن
حتی اونا که تمومش کردن
میدونی
بزن بریم
[همخوان: پیشرو]
خیلیوقتا گیر افتادم تو ناکجا
به عمیقترین آبا زدم، ناخدام
بادبانا رو میکشیم و پا تو راهست
طرفیم هم با اینا، هم با اونا
خیلیوقتا گیر افتادم تو ناکجا
به عمیقترین آبا زدم، ناخدام
بادبانا رو میکشیم و پا تو راهست
طرفیم هم با اینا، هم با اونا
[قسمت یک: اسنا]
نو ادزن
نمیرسن به ناتسم
تیمن باهم
منو دردا ساختن
نیستن تایپم
تیره بلو دارکم
دستم لایتم
همه رستو کاشتم
الان لم با دَم سیس
بیاخلاقم
دردا درد دارن
به فردا شک دارم
آدما ترسناکن
نیاز به قلادهست
تنگه دست
غم تو چهره هست
با سه کام حبس
میدی به خودت دست
سیس میس خراب
تو جیب میب خلاف
مندن باهام
تا ۲۰۲۴
کلهام خراب
میده ریسپکت داداش
سمن، کندم
شک نه، غم
نه دنده پنجم
زخمو با زخما بستم
هردو دستم رو به خدا
سر بلندم
صدتا دستم نمیتونن سّد من شن
سیسم همونه، هنو رضا پهلومه
شمرون بستیم و کردیم دبی تمومش
اَ رُخم معلومه، پلوتیک تو گلومه
گُلِ هلندی بوده، دیگه صوبری تمومه
کارام متی، لاتی، ذاتی، چاقی کار تو نی
امتیازی نداره، کاتی و کلهها تو تونی
احتیاجی ندارم، میکارم تلههامو فوری
اتفاقی نداریم، زحمته پا کار ما کُلی
[همخوان: پیشرو]
خیلیوقتا گیر افتادم تو ناکجا
به عمیقترین آبا زدم، ناخدام
بادبانا رو میکشیم و پا تو راهست
طرفیم هم با اینا، هم با اونا
[قسمت دو: پیشرو]
با هیچ منطقی نمیتونم فکر کنم بهش
سِرم، نمیدونم سِر شدم کی
ولی میدونم شماره شیطون چنده
انگیزه ندارم بزنم هی تو دنده
آزادی منو تو زندون کرده
قلبم زخمی و حیرون از عشق
همه هر روز میرن چت رو مغزت
لام بدی، کام میدن هی بین حرفت
شمعهای تولد رو کیکِ سَمه
مشکلات نمیتونه با جنده حل شه
حتی نمیدونم چطوری چِندشم شه
هرکی هرچی میگه بهم چرت محضه
قطبنما میچرخه رو قبله جهتش
زندگی طولانی ضد مرگه
دستام همیشه رو خشتِ گرمه
چیزی که جا میذارم روی پله برقه
[همخوان: پیشرو]
خیلیوقتا گیر افتادم تو ناکجا
به عمیقترین آبا زدم، ناخدام
بادبانا رو میکشیم و پا تو راهست
طرفیم هم با اینا، هم با اونا
خیلیوقتا گیر افتادم تو ناکجا
به عمیقترین آبا زدم، ناخدام
بادبانا رو میکشیم و پا تو راهست
طرفیم هم با اینا، هم با اونا
[قسمت سه: اسنا و پیشرو]
یه وقتا تو آینه با چشم بسته
نمیدونم نور به کدوم قبله وصله
تنها تیر و تاریک و حس میکردش
تو قلب روزایی که خیلی سرده
اینجوری حال کردم و زمزمهام شعر
پاش عرق ریختم بدرخشه
فندک زیر عکسای چرکِ لحظه خزایی
که چشم بسته هیت میدن بهت
گاف بدی کات میشی اینجا نیست دو از سه
آسم هم اگه دام باشه پشتِ دستت
شیطان دنبال حکم قتله
ولی نمیتونه برسه به مُرده دستش
چون نفرت توش مثل برج زَهره
کسی نمیدونه چیه پشت پرده
کی دست گذاشته رو نقطه حذفه
پس آتیش بگیر تا شعلهور شه
رپکن گربهی دوره گرده
بیخانمان بدون نقطه ضعفه
رگهاش تیرهایی تو عمقِ قلبش
فریاد حرفایی که نگفته هرگز
تا حالا هر چی بُردی بسه
کافی نشون بدم رخ به قلعه
چون شاه ناجی صلح و جنگه
پخ میکنه هر چی گرگ دره