Ho3ein
Rishe
؛{قسمت1:بیگرض}؛
دروغو سر راه من نزار تو فرق دارى با منو خيلى دورى
شُد دستو پاى من عصا نكشيدم عقبو نگو دِيمى بودى
ميگى چرا وا نميدى هيچوقت
خوب فرق داريم جا نميشى اينور
ميگى به هر اسمى كه آوردم خنديدى فقط و پا نميدى ديدم
من باطنشو ديدم
از اين قافله بريدم
هرچى چِرتو مُفت تَر بگى اين مَردم بيشتر عاشق تو ميشن
ولى كى ميمونه تا آخرداستان
واسه شيش لوها بَرنده با آس باش
ميدونستم هر لاشخورى كه مى پره دور و بَرم نگاه تَلَكه به ما داشت
دورم پُر آدمهاى وحشى
پُر ادعا ولى همه كَشكى
جِر بدى اين گُرگارو تو شب يا پا پَس بكشيو باز تَنه لَش شى
حالا باز سَرِ هرچى
اين فِنتى تو راستاى من نى
من ميخوام برم سَمت چيزى كه
واسه تو نداره بازار گَرمى

؛{همخوان:بیگرض}؛
عادت ميكنى به اين وضع
تيشه ها سِفت تَر به ريشت
ميخوره نبُردى بُرد
با اونه كه ميمونه هميشه نو پَ بُدو
برو جلو جاتو مُفت نده
تكون بده خودتو و پاشو اُرد نده
زندگى سختيشو با تو بُر زده
تو رو اين چيزا بار آوردتت
؛{قسمت2:حصین}؛
شکوندی هرچی بود
شکوندی هرچی بود تو
شکوندی هرچی بود ، بد یا خوب ، لخته خون
بستُ و سَرو بچه غول ساختی اَز رو مشکلات
وسط راهِ دور، با یه نور، خام و کور
ذَره ذَره راه به زور، میری با زخم پُشت پات
غریبه ها با لهنی ، آشنا ها با ضربه فنی
بهت رِسوندن واسه ساخته ها نه اینجا اَمن نی
پَراتو کج کردی، راهی نی که برگردی
وسط راهی اما اِنگار لَنگ پِیک هَمدردی
با کی باس دَم خور شد، لحظه هاتو صَد دور کن
میبینی هیچکی نیس جُز این آشناهایِ وقت پُر کن
اَما یکی هَه که دِل میده بهت
توو این همه فقط یکی هی میگه وِلش
صبور باش اوضاع همه میشه عالی
شبای تلخُ این حرفای سر کاری
رَمق و گرفته اَ مَن، کِرخته بدن
حرف های حقی که گاهی تا نصفه زدم من

؛{همخوان:بیگرض}؛
عادت ميكنى به اين وضع
تيشه ها سِفت تَر به ريشت
ميخوره نبُردى بُرد
با اونه كه ميمونه هميشه نو پَ بُدو
برو جلو جاتو مُفت نده
تكون بده خودتو و پاشو اُرد نده
زندگى سختيشو با تو بُر زده
تو رو اين چيزا بار آوردتت