Homayoun Shajarian
Aghoosh-e Khali
بوی تو می دهد آغوش خالی ام
ای واقعیت عشق خیالی ام
مست توئم که قنوتم ترانه شد
چون مومن تو شدم لاابالی ام
بعد از تو بی خبرم از خودم بگو
این روزها چه شدم در چه حالی ام
روزی یقین تو بودم ولی گذشت
امروز فاجعه ای احتمالی ام
شعرم شکفتن بارانی تو بود
حالا فقط خبر خشکسالی ام
بی هیچ دلهره حال مرا بپرس
روزی که من جسدی این حوالی ام