Shayea
Injaneb
؛[قسمت اول]؛
شایع منم احترام نظامی
اگه تو هم بهم احترام بذاری
اگه یه قلب عین آینه داری
مثل مایی، قابل احترامی
من همه ی آدما رو دوس دارم
همیشه هم این حسمو بُروز دادم
همیشه به همه خوش بینم درست یا نه
همیشه نشون دادم چقد تو مشتامن
به همه ادب کردم و همین
ادب کردنا ادب کرد منو رفیق
اَ یه جا دیگه عقلم رسید
اَ چشم میفتی اگه در دسترسی
من همون بودم که بودم
همه جا چه تو جمع چه رو فرش خونم
خودم اجازه دادم از دَم بدونن
خودم به خودم وقت دادم نفهم بمونم
و از هر سوراخ ده دفعه نیش بخوره بهم
میخو ببینم و باز گیر بکنه بهم
دِ آخه کجای دنیا شیر شل و وله
یهو یکی اَ تو آینه خفتمو گرفت
ازم خواست بشم چیزی که الآنم
منی که دیگه شکم سیری ندارم
زیر زمینی ام و بدونِ قلاده ام
من رپ میخونم تکون بده جمع با من
؛[همخوان]؛
رو به روت نور بنداز شیر اومده
سفت و محکم با اینکه دیر اومده
رد شده از لبِ تیغ اومده
میخونه یه ایران پا میکوبن هی

؛[قسمت دوم]؛
خب آره برا ما هم گاهی اوقات
خیلی اَ شرایط بابِ میل نبود
ما هم تنگ بود راه پلمون
ما هم خیلی گیر و دار داشت قصمون
محلِ ما ستاره نداشت
آدمای بدونِ آرزو پشتِ دراش بودن
منم عادی بود عقده برام
اما باز یادمه هر شب تا صبح نگران بودم
باید به یه جا میرسیدم
وقتی میام نتونی بلند نشی اَ جات
من جوابِ همون سوالایی شدم
که هیشکی بهش جوابِ منطقی نداد
واسه خودم هی رفتم اومدم
دیدم حرفای آدما تو دفترِ منن
دیدم خیلی شیرین تر اَ پوله
بدون اجازه حرفمو زدم
الان داره میشه ده سال
که حالِ جفتمونو مینویسه دستام
داشی منو تو این ده سال
کسی کف این خیابونا نشناخت
من آشنا ترین غریبه ی شهرم
که دیگه همه اشتباهامو کردم
داشی من دیگه برنمیگردم
آماده ی صحنم اَ همه چی کندم
؛[همخوان]؛
رو به روت نور بنداز شیر اومده
سفت و محکم با اینکه دیر اومده
رد شده از لبِ تیغ اومده
میخونه یه ایران پا میکوبن هی

؛[قسمت سوم]؛
سخت بود، خیلی، اما باید پس میدادمش
به خودم داشتم هر دِینی
وقتش شده بود خودمو جمع کنم
از این تختِ خوابِ همیشه باهام
وقتش شده بود فکر کنم به دلیلِ کارام
به این که چرا هیشکی منو ندیده تا حالا
انگار بسَم بود دیگه این دنیارو دیدن اَ پشتِ پنجره ی شیشه ای
انگار بسم بود دیگه این
مردی که اصلا شبیه همیشه نی
دوباره شروع کردم دوباره
از صفر خسته دوباره و دوباره
واسه اونا که میگفتن لیاقتشو نداره
واسه هر کی ازم منتظرِ جوابِ
حالا لا به لای این کوچه های بلند
حالا که دیگه رو در رو تو چِشای توام
حالا که مرد شدم رویِ پای خودم
قول میدم همه چیو رو به راه میکنم
بِهت قول میدم جبران شه هر
روزی که تو هم دیگه مشتام گره ان
بهت قول میدم جبران شه هر
روزی که رو سقف بود از صبح آمپرم
من اینجانب ممرضا شایع ام
منم و نونِ بندِ به ورقِ مچاله ام
زنده ام به همین بد خطیا
به تو روت وایسادن با دهنِ گشادم