Hamid Sefat
Bakhshesh
از چی بگم؟
از حالم؟ خودم؟ از فردام بگم؟ دست بردار
منو تو این حال خودم بذار و برو، دست بردار
از تو نه، از خودم پرم، تو این حال خوبم، ترکم کن
دنیا خارم کرد، دنیا قالم کرد، دنیا... درکم کن

هنوزم می‌شه بخشید همو
مریض و گیج و جنگی نبود
غریب و نیش و زخمیش نزد
دلارو حرف تحقیر نکرد
هنوزم می‌شه بخشید منو
منی که پست و لغزیدم و
منی که حرف خالیم و
همین امشب می‌زنم ریشمو

می‌زنم، خیلی بده واسه مرد بگن حرف زد و عمل نکرد، می‌زنم
خیلی بده که نباشه دو قرون، بکنه حرف سینه زخم، می‌زنم
اما بدون حرفو باز مردم می‌زنن
پس تیریپی نی با خدا تو بیا و مشتی باش
هرچند ما پیچیدیم و رفتیم و زدیم و نگشتیم باش
هرچند که دلمون یه دست نبود و یه‌جوری چربی داشت
اما بالاسری آبرودار و بدون لنگ نذاشت
ما که رسوای عالمیم، چندچندیم باش؟

این روزا خاموشم، سردم، بی حسم، لمسم، می‌ترسم
جونی نیست، انگار نوری نیست، حتی از سایم می‌ترسم
راهی نیست، تکیه‌گاهی نیست، ای خدا، خستم، می‌فهمی؟
می‌رم من، آره، می‌رم من، حتی از مرگم می‌ترسم
ببین چه تنهام، غروبه فردام
عذابو بردار و ببین ببین چه تنهام
دریا، دریا، دریا
بیا و دریاب
لیلا، لیلا، لیلام
تویی به والله

درست تنهام فردام خودم دلم زیر خاک
اما حرفام، رزمام، صدام رسد از زیر خاک
دلم غوغا غوغا، زدم هربار فریاد
می‌شم اونی که تو میخوای از فردا فردا فردا
اما حرفام لفظام دروغ، شرمسار، شرمسار
الله، الله، الله
تو که می‌بخشی این بارها
اما این زنها مردا رفقا داشیم بابا
رفقا مادر بابام
بگذریم بابا!
آه، ما که گذشتیم حاج آقا
الله الله الله