Erfan
Lahzeh
من میرم به کجا ؟
نمی دونم
ولی از من نخوا ساکت بشینم تا باز شه دری واسه ما

اینو نمی تونم
تنها تو این جنگ سردِ دائم
گر چه میگی حرفت خنده داره

خواستم ساکت باشم هیچی نگم بشینم من یه گوشه
دیدم نمی تونم
خواستم با آهنگام دنیا رو عوض بکنم من یه روزه
ولی نمی تونم
حالا اگه قلب من بذاره
می خونم تا فتح هر ستاره

قرار از امروز چرا از فردا
فرار از امروز فرار از فرداس
میریم فراتر از ماه
اگه داستان داغه حرارت از ماست

گرمه صدام گرمه صدام
فریاد می زنم برف بشه آب
آب پاک کنه ترس و اون لرزش پات
تا که ببینیم ارزش ما
ارزش عمر ارزش تو
ارزش لحظه که می گذره تند
آره می گذره و
دود میشه زودتر از زیگزَگ رول
لحظه
یه سرابه یه دروغ محضه
می گذره و می بینی که از دل
دوره دستت تو یه قاب عکسه اون لحظه
لحظه میگذره و نمی زنه نبضت
می گذره و نمی تپه قلبت

من میرم به کجا ؟ نمی دونم
ولی از من نخوا ساکت بشینم تا باز شه دری واسه
ما اینو نمی تونم
تنها تو این جنگ سردِ دائم
گر چه میگی حرفت خنده داره

باز کن دو بال پرواز
نکنی امروز دوباره فرداست
دوباره فردا دوباره درداست
دوباره فریاد دوباره اشک هاست
آره زلاله اشکات
ولی از بس هست زباله اطراف
ولی از بس هست شغال بد خواه
میشی مصرف مثه ذغال تریاک
دیدی از دست رفت دو بال پرواز
نداری شک نیست ریگی به کفشات
می خوای دورخیز کنی بری به ابرا
ولی هی لیز میخوری لب پرتگاه
لحظه
یه سرابه یه دروغ محضه
می گذره و می بینی که از دل
دوره دستت تو یه قاب عکسه اون لحظه
لحظه میگذره و نمی زنه نبضت
می گذره و نمی تپه قلبت

خواستم دنیامو بیارم جلو چشت برسونم به گوشت
اینه که می خونم
اگه یه روز دیدم دیگه حرفم حرفی نیست با دلت بجوشه
دیگه نمی خونم

اگه از رو صحنه پرده وا شه
می خونم تا صحنه سهم ما شه

لحظه
یه سرابه یه دروغ محضه
می گذره و می بینی که از دل
دوره دستت تو یه قاب عکسه اون لحظه
لحظه میگذره و نمی زنه نبضت
می گذره و نمی تپه قلبت